تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis) ابزاری برای آنالیز انواع بازارهای مالی نظیر سهام و ارز دیجیتال است که هر کدام اندیکاتورهای مختص به خود را دارند. در این مطلب ضمن پراختن به مفهوم تحلیل فاندامنتال، به مقایسه آن با تحلیل تکنیکال و بررسی مزایا و معایب استفاده از این نوع آنالیز در بازار ارزهای دیجیتال میپردازیم.
علم دقیق و مشخصی برای ترید و کسب سود به واسطه معامله در بازارهای سنتی مانند بورس سهام و همچنین بازارهای جدید نظیر ارزهای دیجیتال در دسترس نیست. اگر چنین علمی وجود داشت، قطعا برترین بازیگران وال استریت تا امروز فرمولهای محاسبه دقیق بهترین زمان خرید رمز ارز یا هر دارایی را به لطف این علم تولید کرده و ضمن اعلام، از آن استفاده میکردند. آنچه در حال حاضر برای ترید در اختیار داریم، طیف وسیعی از ابزارها و روشها نظیر تحلیل فاندامنتال یا همان تحلیل بنیادی به جای فرمولهای محاسبات دقیق است که توسط تریدرها و سرمایه گذاران مورد استفاده قرار میگیرند.
از نظر تکنیکها، راهکارها، استراتژیها و ابزارهای آنالیز، بازارهای سنتی نظیر بورس و نوظهور مثل ارز دیجیتال وضعیت یکسانی دارند. ابزارها را میتوان در دو دسته بندی کلی تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) و تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis) قرار داد. در این مطلب بعد از بررسی آنالیز فاندامنتال، به مقایسه آن با تحلیل تکنیکال از نظر محل کاربرد، مزایا و معایب خواهیم پرداخت.
آشنایی مقدماتی با تحلیل بنیادی یا فاندامنتال
در سال 1934، بنجامین گراهام (Benjamin Graham) و دیوید داد (David Dodd) کتابی به نام “Security Analysis: Principles and Technique” را منتشر کردند که انجیل ارزشگذاری اوراق بهادار محسوب میشود. تا به امروز، سرمایهگذاران با استفاده از معیارهای ذکرشده در این کتاب، داراییهای مالی را ارزیابی میکنند. مثلا، در هنگام سنجش کمّی سهام، شما باید نسبت قیمت به درآمد (PE Ratio) را محاسبه کنید.
تحلیل فاندامنتال روشی برای تعیین ارزش ذاتی یک دارایی مانند سهام، ارز فیات یا دیجیتال و موارد دیگر است. این روش در واقع صورتهای مالی، تاثیرات خارجی، رویدادها و روندهای صنعت را با همدیگر ترکیب میکند. شایان ذکر است که ارزش ذاتی یا ارزش منصفانه یک دارایی یک شبه تغییر نمیکند. چنین تحلیلی به شما کمک میکند تا خصیصههای کلیدی یک شرکت را شناسایی کرده و با در نظر گرفتن فاکتورهای خرد و کلان اقتصادی، ارزش واقعی آن را آنالیز کنید.
شخصی را در نظر بگیرید که علاقهمند به سرمایه گذاری در یک شرکت است. او میتواند نخست مواردی نظیر درآمد شرکت، ترازنامه، صورتهای مالی و گردش پول در آنجا را بررسی کرده و نسبت به سلامت مالی آن اطمینان پیدا کند. ممکن است قبل یا بعد از این بررسیها، وی نگاهی به صنعتی که شرکت در آن حوزه مشغول فعالیت است، بیندازد. بعد از این کار، در آنالیز بنیادی سوالاتی نظیر رقبا، جامعه هدف و سرعت گسترش یا حتی کوچک شدن آن صنعت مطرح خواهند شد. حتی میتوان مطالعات خود را گستردهتر کرد تا ملاحظات اقتصادی مانند نرخ بهره و تورم نیز در تحلیل گنجانده شوند.
مواردی که در بالا بررسی کردیم، به عنوان یک رویکرد از پایین به بالا شناخته میشوند. سرمایه گذار، کار تحلیل تکنیکال را با یک کمپانی آغاز کرده و سعی میکند فهمش از اقتصاد را افزایش بدهد. اما روش مخالف این قضیه نیز وجود دارد؛ به وسیله یک رویکرد از بالا به پایین، به نتایج مشابهی دست پیدا میکنید.
در تحلیل بنیادی هدف نهایی، تجزیه و تحلیل ارزش و قیمت ذاتی یک دارایی و مقایسه آن با قیمت فعلی است. در صورتی که ارزش ذاتی از کنونی بالاتر باشد، میتوان نتیجه گرفت که قیمت حال حاضر دارایی ارزان است. در حالت عکس، یعنی وقتی که ارزش ذاتی از فعلی پایینتر است، قیمت حال حاضر دارایی مورد نظر گران تلقی میشود. با در اختیار داشتن اطلاعات این چنینی، قادر به تصمیمگیری آگاهانه درباره خرید یا فروش آن ارز دیجیتال خواهید بود. همانطور که گفتیم، روش مورد بحث در همه بازارها، از بورس گرفته تا فارکس و ارز دیجیتال، قابل پیادهسازی است، هر چند در هر کدام، با رویکردی متفاوت پیش میرود.
پس 3 مجموعه داده در تحلیل فاندامنتال دخیل است:
- دادههای تاریخی جهت بررسی اتفاقات گذشته
- اطلاعات در دسترس عموم درباره شرکت از جمله بیانیههای صادرشده توسط مدیریت و سخنان دیگران درباره آن
- اطلاعاتی که در دسترس عموم نیستند اما سودمندند، مانند نحوه مدیریت بحران، اتفاقات و دیگر موارد توسط رهبر شرکت
در بازار سهام، تحلیل بنیادی عموما شامل بررسی عناصر مختلفی مربوط به قیمت سهام است از جمله:
- عملکرد کلی صنعتی که شرکت در آن فعالیت دارد
- محیط سیاسی داخلی
- توافقات معاملاتی مربوطه و سیاستهای خارجی
- بیانیههای مطبوعاتی منتشره توسط شرکت
- صورتهای مالی شرکت
- خبرهای جدید مربوط به شرکت و کسب و کار آن
- تحلیل رقبا
اگر شاخصهای بنیادی شرکتی نشاندهنده تاثیر منفی باشد، احتمالا به قیمت سهام آن ضربه خواهد زد. از طرف دیگر، با مثبت بودن این اطلاعات، مثلا انتشار گزارش درآمدی مطلوب، قیمت سهام آن افزایش خواهد یافت.
اندیکاتورهای تحلیل بنیادی در بازارهای سنتی
همانند آنالیز تکنیکال، تحلیل فاندامنتال نیز دارای ابزارها و اندیکاتورهای منحصربهفرد خود است. در ادامه با برخی از آنها آشنا خواهیم شد. در مطالبی جداگانه، به بررسی مفصل و تخصصی هر یک از این اندیکاتورها میپردازیم.
اندیکاتور سود هر سهم (Earnings Per Share)
این اندیکاتور که با نام EPS شناخته میشود، فاکتوری مشخص برای تعیین کردن میزان سودآوری یک شرکت است. این اندیکاتور اعلام میکند چقدر از سود شرکت به هر سهم تعلق خواهد گرفت. فرمول محاسبه آن بسیار ساده و به شکل «تعداد کل سهام / درآمد خالص شرکت» است.
با یک مثال بیشتر با EPS در تحلیل فاندامنتال آشنا خواهید شد. فرض کنید سود خالص شرکت X با 200 هزار سهم، 1 میلیارد دلار است. در این وضعیت سود اختصاص یافته به هر سهم 5 دلار خواهد بود. اگرچه محاسبه EPS خیلی ابتدایی و ساده به نظر میرسد، اما همچنان معیاری قدرتمند برای درک بهتر پتانسیل یک دارایی است. وقتی EPS یک شرکت یا هر دارایی دیگر بالا و مخصوصا رو به افزایش است، گزینه جذابتری به منظور سرمایه گذاری محسوب میشود.
البته، شبیه به سایر ابزارها و اندیکاتورها، نمیتوان تنها بر سود هر سهم یا همان EPS تکیه کرد. به عبارتی این نمیتواند تنها فاکتور برای ارزش گذاری آینده یک دارایی و تصمیمگیری درباره خرید آن باشد. این معیار به ظاهر ساده، در ترکیب با سایر، کارایی خود را نشان میدهد.
نسبت قیمت به درآمد (Price-To-Earnings Ratio)
نسبت قیمت به درآمد یا P/E جزو مهمترین ابزارها به منظور ارزشگذاری سهام شرکتها است. با تقسیم قیمت فعلی یک سهم بر سود هر سهم، به صورت «EPS / قیمت سهم»، این نسبت به دست میآید. پیش از این، چگونگی محاسبه سود هر سهم در تحلیل بنیادی را آموختیم.
شرکت قیلی با 200 هزار سهم و 1 میلیارد دلار سود خالص را در نظر بگیرید سود هر سهم (EPS) این شرکت 5 دلار بود. در صورتی که قیمت هر سهم این شرکت 10 دلار باشد، نسبت P/E برابر 2 خواهد بود. اما این عدد چه معنی دارد؟ این شاخص تا حد زیادی به سایر تحقیقات وابسته است. به عبارتی نمیتوان از روی عدد به دست آمده از P/E نتیجهگیری خاصی در تحلیل فاندامنتال داشت.
تریدرهای متعددی از P/E برای مشخص کردن این که آیا قیمت کنونی، بالاتر یا پایینتر از ارزش ذاتی است، بهره میبرند. نسبت بالاتر به این معنی است که دارایی مورد نظر، قیمت گرانتری دارد. از طرفی، بهتر است همواره نسبت قیمت به درآمد شرکتهای یک صنعت مشخص را با یکدیگر مقایسه کرده و ببینید سهام کدام شرکت، دارای P/E پایینتر و مناسبتری به منظور سرمایه گذاری است. فراموش نکنید این قانون همیشه جوابگو نیست، به همین دلیل تاکید میکنیم بهترین راهکار در تحلیل فاندامنتال استفاده از این ابزار در کنار سایر ابزارهای کیفی و کمی است.
نسبت قیمت به ارزش دفتری (Price-To-Book Ratio)
P/B نسبت قیمت یک سهم به ارزش دفتری آن را مشخص میکند. منظور از ارزش دفتری (Book Value)، حاصل تقسیم ارزش ویژه (مجموع حقوق صاحبان سهام) یک شرکت به تعداد سهام آن است. نتیجه، ارزش ترازنامهای شرکت را نشان خواهد. نسبت P/B به صورت «ارزش دفتری یک سهم / قیمت یک سهم» محاسبه میشود.
برای درک بهتر، باز هم مثال مطرح شده در بالا را در نظر بگیرید. تصور کنید ارزش دفتری کل شرکت مورد بحث، 500 هزار دلار است. از طرفی در مجموع 200 هزار سهم برای این شرکت عرضه شده است. با توجه به این موضوع، بر اساس تحلیل بنیادی ارزش دفتری هر سهم 2.5 دلار است. با داشتن قیمت یک سهم (معادل 10 دلار) و ارزش دفتری هر سهم (2.5 دلار)، نسبت P/B قابل محاسبه و برای شرکت مورد نظر مساوی 4 خواهد بود. عدد به دست آمده از دید تریدرها قابل قبول نیست، چرا که نشان میدهد در وضعیت و زمان کنونی، هر سهم 4 برابر بالاتر از ارزش واقعی سهم روی کاغذ معامله میشود. در نتیجه قیمت کنونی گران (و بالاتر از ارزش ذاتی) است. اگر نتیجه نسبت P/B پایینتر از 1 باشد، سهم مورد نظر ارزان و مناسب برای سرمایه گذاری است.
در نظر داشته باشید کاربرد نسبت P/B در تحلیل بنیادی بیشتر برای شرکتهای بزرگ است و درباره شرکتهای کوچک با دارایی کم، احتمال بروز خطا افزایش پیدا میکند.
تحلیل فاندامنتال در بازار ارز دیجیتال
مواردی که تا اینجا بررسی کردیم، کاربرد خاصی در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال هنگام خرید اتریوم و بیت کوین ندارند. بنابراین، معیارهای کسب و کارهای سنتی مانند نسبتهای نقدینگی که به قدرت تسویه شرکتهای مرسوم نگاه میکنند، از گردونه حذف میشوند. در اینجا دیگر یک شرکت یا نهاد واحد مسئول پروژه رمز ارزی نیست و جریان اطلاعاتی طبیعت متفاوتی دارد.
در بازار ارز دیجیتال، تمام تراکنشها به صورت عمومی قابلیت «حسابرسی» در بلاک چین را دارند و تیم بنیانگذار باید جامعه را از نقشه راه خود مطلع سازد. با این وجود، از نظر مفهومی، سرمایهگذاران همچنان نیازمند بررسی جوانب چشمانداز پروژه رمز ارزی مربوطه هستند، اما اندیکاتورهای تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال مورد استفاده نسبت به بازارهای سنتی بسیار متفاوت هستند. در ادامه، برخی از ابزارهای محبوب و پرکاربرد در آنالیز فاندامنتال ارزهای دیجیتال را بررسی خواهیم کرد.
معیارهای بلاک چینی (درون زنجیرهای) در تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال
بلاک چین یک منبع باارزش است، اما استخراج دستی اطلاعات از دادههای خام میتواند زمان و منبع زیادی صرف کند. خوشبختانه، رابطهای برنامهنویسی کاربردی (API) متنوعی ابزارهایی را جهت بهبود تصمیمهای سرمایه گذاری فراهم کردهاند. از جمله بنیادیترین معیارها برای تحلیل فاندامنتال رمز ارز میتوان هش ریت، وضعیت و آدرسهای فعال، و ارزش و کارمزد تراکنشها را نام برد.
هش ریت
بلاک چین نقش حیاتی در تامین امنیت شبکه دارد و بررسی دادههای آن برای تحلیل بنیادی بسیار ارزشمند است. بیت کوین و اتریوم دو نمونه از رمز ارزهای دارای بلاک چین مبتنی بر اثبات کار (PoW) هستند. در الگوریتم اثبات کار، ماینرها باید یک مسئله محاسباتی را حل کرده و در عین جلوگیری از حملات مخرب با هدف کسب 51 درصد از قدرت شبکه، به تایید تراکنشها بپردازند. کسب 51 درصد از قدرت محاسباتی شبکه که حمله 51 درصدی نام دارد، اجازه کنترل یا توقف تراکنشها و دو بار خرج کردن (یا همان دابل اسپندینگ) را به فرد مهاجم میدهد.
نرخ هش در واقع قدرت محاسبات جمعی تمام ماینرهایی است عملیات اثبات کار را در بلاک چین انجام میدهند. هش ریتها بر اساس دادههای قابل دسترسی عمومی در بلاک چین تخمین زده میشوند، اما نرخ واقعی هش هیچگاه بهطور دقیق مشخص نمیشود. با این حال، نرخ هش یکی از معیارهای سلامت یک پروژه رمز ارزی از نظر سرمایهگذاران حوزه ارز دیجیتال است. هرچه این نرخ بیشتر باشد، ماینرها نیز برای انجام عملیات استخراج مشوق بیشتری دارند.
نسبت قیمت به کل هزینه ماینینگ
نسبت قیمت به هزینه تمام شده برای ماین کردن، معیاری برای ارزهای دیجیتالی است که شبکه آنها مبتنی بر الگوریتم اجماع اثبات کار بنا شدهاند. در شبکههای این چنینی، کوینها از طریق فرآیند ماینینگ تولید میشوند. از طرفی میدانیم ماینینگ فرآیند بسیار پرهزینهای است و با پیش رفتن در زمان، همینطور سختی استخراج افزایش پیدا میکند. اگر در پی تحلیل فاندامنتال یک ارز دیجیتال واقع در شبکهای بر مبنای الگوریتم PoW هستید، باید هزینههای ماین کردن را نیز لحاظ کنید. هزینههای مربوط به استخراج، برق و سخت افزار را شامل میشود. این نسبت از طریق فرمول «هزینه استخراج یک واحد ارز / قیمت یک واحد ارز در بازار» قابل محاسبه است.
منظور از قیمت یک واحد ارز در بازار، همان مبلغی است که در زمان محاسبه، کوین مورد نظر روی آن معامله میشود. هزینه استخراج یک واحد کوین هزینه تمام شده برای ماین کردن یک واحد از آن رمز ارز توسط ماینرها است.
تصور کنید قیمت ارز A و B به ترتیب 5 هزار و 20 هزار دلار است. استخراج هر یک واحد از آنها، 10 هزار دلار هزینه دارد. در این شرایط، نسبت قیمت به هزینه تمام شده استخراج یا ماینینگ برای آنها به ترتیب 0.5 و 2 است. در صورتی که این نسبت، مساوی عددی زیر 1 شود، یعنی ماین کردن ارز دیجیتال مورد نظر با توجه به قیمت کنونی آن نه تنها سوددهی ندارد، بلکه ضرر در پی خواهد داشت. عدد یک، به معنی یکسان شدن هزینههای جاری با سود و کاملا بیفایده بودن استخراج رمز ارز است. هر چه رقم به دست آمده بالاتر باشد، نشاندهنده بازدهی و سودآوری بالاتر بر اساس تحلیل بنیادی یا فاندامنتال است.
انتظار بر این است که نسبت مورد بحث، به سمت 1 حرکت کند. برای ارز A، استخراجکنندهها تا وقتی که قیمت به سطوح هزینه تمام شده ماینینگ نرسد، دیگر در این فرآیند حضور نخواهند داشت. ارز B گزینهای مناسب برای ماینرها بوده و انتظار میرود که ماینرها به فعالیت در شبکه آن تمایل نشان بدهند. ممکن است مخالف این قضیه به وقوع بپیوندد؛ قیمت ارز A به مقداری بالا برود که نسبت قیمت به کل هزینه ماینینگ، به سمت 1 متمایل شود. در سمت دیگر B ممکن است دچار افت قیمت شده و نسبت قیمت به کل هزینه ماینینگ برای آن به 1 برسد.
برخی ارزها نظیر ترون، قابلیت استخراج ندارند. پیش از سرمایه گذاری، بهتر است ارزهای دیجیتال را از نظر امکان یا عدم امکان ماین کردن شناسایی کرده و سپس تصمیمگیری کنید. در صورتی که به سخت افزار و مخصوصا برق ارزان قیمت دسترسی داشته باشید، ماینینگ همچنان سوددهی فراوانی خواهد داشت.
وضعیت و آدرسهای فعال در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال
آدرسهای فعال تعداد آدرسهایی که در بلاک چین فعال بودهاند را در یک بازه زمانی مشخص اندازه میگیرد. یکی از سادهترین رویکردها، تعداد کل آدرسهای ارسالکننده و دریافتکننده در بازههای زمانی مختلف است. شمارش آدرسهای فعال در یک بازه زمانی چند روزه، چند هفته یا چند ماهه و مقایسه رشد یا کاهش آن جهت سنجش فعالیت و علاقه به یک کوین یا توکن، از جمله معیارهای تحلیل فاندامنتال یک ارز دیجیتال است. رویکرد دیگر، شمارش تعداد آدرسهای منحصربهفرد در یک بازه زمانی از پیشتعیینشده و سپس مقایسه آن با آمار کلی آدرسهاست.
معیارهای مالی در تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال
هدف تحلیل بنیادی، تولید یک ارزش کمّی برای سرمایهگذاران است تا بتوانند آینده یک دارایی را تحلیل کنند. اندازهگیری مالی رمز ارزها شامل درک شرایط معاملاتی داراییها از جمله نقدینگی، فاکتورهای حاشیهای و واکنش بازار است. تمام این موارد در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال خصوصا به هنگام ارزیابی چشمانداز پیش از تهیه برنامه سرمایه گذاری، سودمند هستند.
مارکت کپ (ارزش بازار)
مارکت کپ نمایانگر ارزش یک شبکه است. این ارزش از طریق ضرب قیمت فعلی در تعداد کوینهای در گردش یک ارز دیجیتال بهدست میآید. با وجودی که مارکت کپ یک معیار بنیادی خوب برای ارزیابی یک پروژه رمز ارزی است، اما در صورت عدم در نظر گرفتن دیگر فاکتورها مانند نقدینگی، اندیکاتوری گمراهکننده خواهد بود. مثلا، یک ارز دیجیتال دارای 50 میلیون واحد عرضه کل و عرضه در گردش بسیار پایین به همراه تراکنشهایی به قیمت 1 دلار، به معنی 1 دلاری بودن قیمت هر واحد کوین آن نیست.
در کل، به باور سرمایهگذاران، یک ارز دارای مارکت کپ پایین پتانسیل رشد بالایی دارد. اما ارزش بازار بالا نیز میتواند به معنای ساختار قدرتمندتر و پایداری بیشتر باشد. با اینکه ارزهای گمشده، کلیدهای فراموششده و کیف پولهای از دست رفته تخمین تعداد دقیق کوینهای در گردش را دشوار میکنند، اما مارکت کپ تخمینی از ارزش شبکه یک رمز ارزی ارائه میکند.
ارزش و کارمزد تراکنشها
تحلیل بنیادی، ارزیابی ارزش تراکنشها را نیز اولویتبندی میکند. مثلا اگر پنج تراکنش بیت کوین هر کدام به ارزش 250 دلار در یک روز انجام شود، ارزش تراکنش روزانه 1,250 دلار خواهد بود. بنابراین، ارزش بالای تراکنشها نشاندهنده گردش باثبات یک ارز است.
کارمزدها منعکسکننده میزان تقاضا یا تمایل کاربران به پرداخت هزینه برای اضافه شدن هرچه سریعتر تراکنششان به بلاک چین هستند. گس اتریوم نمونهای از کارمزدهای پرداختی در این شبکه است، اما هر رمز ارز کارمزدهای مربوط به خودش را دارد. اندازهگیری کارمزدهای پرداختی در بازههای زمانی مختلف، میزان امن بودن یک کوین یا توکن را مشخص میکند. بنابراین بدون تنظیم پاداش، فعالیت ماینرها با ضرر همراه خواهد بود و ترک آنها از شبکه بلاک چینی را به دنبال خواهد داشت.
نسبت ارزش به تراکنش (NVT)
شاخص NVT به شاخص P/E ارزهای دیجیتال معروف است و به سرعت به یکی از شاخصهای مهم در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال تبدیل شده است. این شاخص از طریق فرمول زیر محاسبه میشود:
ارزش تراکنشهای روزانه / ارزش شبکه
نسبت NVT تلاش میکند تا تفسیر درستی از ارزش یک شبکه و ارزش تراکنشهای روزانه آن داشته باشد. فرض کنید که دو ارز مختلف با نامهای Coin A و Coin B داریم. هر دو ارز دارای ارزش بازار 1 میلیون دلاری هستند. ارز Coin A دارای میانگین ارزش تراکنشهای روزانه 50 هزار دلاری و ارز Coin B دارای میانگین ارزش تراکنشهای روزانه 10 هزار دلاری است.
بنابراین نسبت NVT برای Coin A و Coin B به ترتیب 20 و 100 است. به صورت کلی، ارزهای دارای NVT پایینتر دارای قیمت کمتری نسبت به قیمت ذاتی هستند و به عبارتی ارزانترند. در این مثال، ارز Coin A در مقایسه با Coin B دارای ارزش بیشتری برای سرمایهگذاری از نگاه شاخص NVT است.
نقدینگی و حجم معاملات در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال
لیکوییدیتی یک معیار فاندامنتال برای تحلیل میزان سادگی خرید و فروش یک ارز دیجیتال است. اگر خرید یا فروش یک رمز ارز به سادگی و بدون تغییر ارزش بازاری آن قابل انجام باشد، پس قدرت نقدشوندگی آن قوی است. یک کریپتوکارنسی لیکوئید خریداران و فروشندگان زیادی در صف دفتر سفارش دارد که منتظر تکمیل تراکنششان هستند. این عامل در عوض، مقدار اسپرد بید و اسک (Bid-Ask Spread – تفاوت میان قیمت خرید و فروش) را کاهش میدهد که یک معیار محکم و قوی از قدرت نقدشوندگی محسوب میشود.
حجم معاملات نیز یکی دیگر از اندیکاتورهای قوی برای تعیین توانایی حفظ مومنتم در یک ارز دیجیتال است. این معیار، تعداد واحدهای دستبهدستشده یک دارایی در یک بازه زمانی خاص را نشان میدهد. اگر یک روند صعودی قیمت با حجم بالای ترید همراه باشد، رشد ارزش پایدارتر خواهد بود. در طرف مقابل، نوسانات قیمتی بدون حجم بالای معاملات نشانهای از عدم ثبات است.
عرضه در گردش
عرضه در گردش (Circulating Supply) به معنای تعداد کوینها یا توکنهای در دسترس عموم و در گردش است. عرضه در گردش که با عرضه کل و عرضه حداکثری متفاوت است، ثابت نیست و با آزاد شدن یا سوزانده شدن کوینها، تعداد آن تغییر خواهد کرد. توسعهدهندگان قادر به افزایش تعداد ارزهای در گردش در یک عرضه متمرکز هستند. در یک ارز قابل استخراج نیز فعالیت ماینینگ میتواند منجر به افزایش تعداد ارزهای در گردش شود.
معیارهای خود پروژه در تحلیل فاندامنتال ارزهای دیجیتال
معیارهای پروژه رویکردی کیفی برای ارزیابی عملکرد یک رمز ارز اتخاذ میکنند. این اندیکاتورها بر عوامل داخلی و خارجی همچون هدف پروژه و نحوه فعالیت آن متمرکزند.
تحلیل پیشزمینه و بکگراند
در وبسایت پروژههای رمز ارزی لیستی از اعضای تیم آن وجود دارد. مطالعه دقیق پروفایل اعضا و سابقه کاریشان میتواند معیاری برای تعیین میزان موفقیت یک پروژه باشد. سابقه و دستاوردها باید مستند بوده و دیدی از تیم و نقشه راه پروژه ارائه کنند. شما همچنین میتوانید از مشاوران و حامیان اولیه یک پروژه رمز ارزی جهت ارزیابی اعتبار آن بهره ببرید.
وایت پیپر
وایت پیپر یک سند فنی مشخصکننده اهداف و نحوه فعالیت یک پروژه ارز دیجیتال است و مهمترین سند آن محسوب میشود. یک وایت پیپر باید حداقل دارای اطلاعات زیر باشد:
- راهحلهای فناوری بلاک چین
- کاربردهای ارز آن
- ویژگیها و بهروزرسانیهای برنامهریزیشده
- اقتصاد توکن و اطلاعات فروش ارز
- اطلاعات تیم
برای بهرهمندی از یک تحلیل فاندامنتال خوب، باید وایت پیپر پروژه ارز دیجیتال مورد نظر را به دقت بررسی کرده و به دنبال نظر و نقدهای اشخاص ثالث درباره آن باشید.
مقایسه رقبا
رقابت در بازار، برندهها را از بازندهها جدا میکند. انجام یک جستجوی کامل از رقبای بازار، باعث شناسایی گسترده رقابت پروژهها میشود. درک اکوسیستم کلی برای ارزیابی پتانسیلهای یک پروژه حیاتی است.
نقشه راه (Road Map)
اکثر محصولات رمز ارزی دارای نقشه راه برای آیندهشان هستند. رود مپ در واقع نشاندهنده یک جدول زمانی برای اجرای شبکههای آزمایشی، انتشار اطلاعات و ویژگیهای برنامهریزیشده جدید است. نقشه راه باید دارای بازه زمانی مشخص از توسعههای آتی باشد. شما میتوانید با استفاده از این معیار به ارزیابی دستاوردهای نقطه عطف یک پروژه بپردازید.
اقتصاد و کاربرد پروژه ارز دیجیتال
توکنامیکس (Tokenamics) به معنای اقتصاد عرضه و تقاضای یک توکن است. عرضه و تقاضا محرک ارزش و قیمت رمز ارزها هستند. هرچه تقاضا به نسبت عرضه بیشتر باشد، قیمت نیز بالاتر است. تئوری توکنامیکس همچنین شامل ساختار انگیزشی استفادهشده برای تشویق رفتار درست در شبکه است.
کاربرد یک توکن نیز نقش آن را در شبکه تعیین میکند. یک رمز ارز دارای کاربرد در دنیای واقعی باعث جذب کاربران و توجه بیشتر خواهد شد.
مقایسه تفاوت تحلیل فاندامنتال با تحلیل تکنیکال
افرادی که به تازگی وارد یک بازار نظیر بورس سهام، فارکس و مخصوصا ارزهای دیجیتال میشوند، اغلب در انتخاب رویکرد معاملاتی سر در گم خواهند شد. تحلیل فاندامنتال و تحلیل تکنیکال روبهروی یکدیگر قرار داشته و به منظور تحلیل داراییهای گوناگون، به روشها، ابزارها و استراتژیهای متفاوتی نسبت به یکدیگر اتکا دارند. البته هر دو روش یعنی آنالیز فاندامنتال و تکنیکال، دادههایی را به منظور تسهیل معاملات در اختیارتان قرار میدهند. به لطف این اطلاعات، به بهترین زمان خرید و فروش دست پیدا خواهید کرد، هر چند هیچ تضمینی وجود دارد. با در نظر گرفتن این نکات، کدام یک روش بهتری است؟
پیش از پاسخ باید دید تحلیل فاندامنتال و همچنین رقیب آن، چه نتایج و دادههایی به منظور تصمیمگیری درست به تریدرها ارائه میکنند. تحلیلگران فاندامنتال عقیده دارند قیمت کنونی یک دارایی، لزوما ارزش واقعی آن را نشان نمیدهد. این ایدئولوژی و نوع نگاه، پایه تصمیمات سرمایه گذاری در آنالیز فاندامنتال است.
در سمت دیگر تحلیلگران مخالف تحلیل بنیادی قرار داشته و عقیده دارند به وسیله بررسی عملکرد قیمت در گذشته و حجم معاملات قادر خواهیم بود حرکت آتی قیمت را تا حد زیادی مشخص کنیم. آنها برخلاف دوستداران آنالیز بنیادی خود را با مطالعه عوامل بیرونی مشغول نکرده و تمرکز روی نمودارهای قیمت، الگوها و روند بازار را ترجیح میدهند. هدف تحلیلگران تکنیکال، شناسایی نقاط ایدهآل برای ورود و خروج به یک دارایی (زمان خرید و فروش) است.
طرفداران فرضیه بازار کارا (Efficient-Market Hypothesis) عقیده دارند نمیتوان به صرف تکیه مستمر بر Technical Analysis به موفقیت در بازار دست پیدا کرد. در این فرضیه، بازار کارا به بازاری گفته میشود که در آن اطلاعات با سرعتی بالا بر قیمت سهام تاثیر گذاشته و قیمتها، خود را با توجه به این اطلاعات تعدیل میکنند.
از زمان شکلگیری هر دو روش، معامله گران به این نتیجه رسیدند که در همه بازارها مخصوصا ارزهای دیجیتال، هیچ استراتژی بهتر از کنار هم قرار دادن تحلیل تکنیکال و فاندامنتال نیست، چرا که این دو روش به خوبی درک ما را نسبت به زمینههای مختلف یک بازار مالی افزایش میدهند. بعید نیست افرادی سبک معاملاتی منحصربهفرد خود را داشته و از آن استفاده کنند، اما در عمل، بسیاری از تریدرها از یک یا ترکیب این دو روش تحلیلی در معاملات خود بهره میبرند. این روشها هم در تحلیلهای کوتاه مدت و هم در تحلیلهای بلند مدت قابل استفاده هستند.
بررسی مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال
شبیه به آنالیز تکنیکال، تحلیل بنیادی نیز دارای مزیتها و مشکلات خود است. همین امر سبب شده بهترین استراتژی از نظر اغلب تریدرها، استفاده از هر دو تحلیل در کنار یکدیگر باشد. به این ترتیب از مزیتهای هر دو استفاده خواهید کرد.
مزایای تحلیل بنیادی
آنالیز فاندامنتال راهکاری قدرتمند به منظور ارزیابی شرکتها بوده و از این نظر، آنالیز تکنیکال نمیتواند با آن رقابت کند. برای سرمایه گذاران، تحقیق روی طیف وسیعی از معیارهای کمی و کیفی، یک نقطه شروع اساسی برای هر نوع سرمایه گذاری و بیزینس است.
همه افراد میتوانند از تحلیل فاندامنتال استفاده کنند، چرا که روشها و دادههای مورد نیاز به این منظور همواره فراهم است. وضعیت حداقل در بازارهای سنتی این چنین است. اما در بازار ارزهای دیجیتال احتمال متفاوت بودن اوضاع وجود دارد، چرا که یافتن بخشی از دادهها دشوار یا غیر ممکن است و همبستگی سنگینی بین کوینهای گوناگون وجود دارد. به این ترتیب احتمال ناکارآمد شدن یا کاهش میزان دقت تحلیل فاندامنتال در این بازار افزایش پیدا میکند.
اگر تحلیل بنیادی به درستی صورت بگیرد، با دقتی بالا قادر خواهد بود ارزان یا گران بودن قیمت یک دارایی مشخص را در مقایسه با ارزش ذاتی آن نمایان کند. اسطورههای سرمایه گذاری مانند وارن بافت و بنجامین گراهام نشان دادهاند که استفاده درست از آنالیز بنیادی نتایج شگفتانگیز و بسیار سودآوری در پی دارد.
معایب تحلیل بنیادی
دستیابی به یک آنالیز فاندامنتال خوب و در عین حال ساده و قابل فهم به راحتی ممکن نیست. تعیین ارزش ذاتی یک دارایی، فرآیندی وقتگیر بوده و به کار بسیار بیشتری نسبت به ارتباط دادن اعداد به یک فرمول، نیاز دارد. تحلیل فاندامنتال در گرو ارزیابی عوامل متعدد بوده و منحنی یادگیری در آن کاملا شیبدار است. علاوه بر آن، تحلیل فاندامنتال بیشتر برای معاملات بلند مدت مناسب است. در نتیجه استفاده از آن برای افرادی که در پی کسب سود از سوئینگ تریدینگ (Swing Trading) هستند، پیشنهاد نمیشود.
غفلت از روندهای قدرتمند بازار یکی دیگر از مهمترین مشکلات این آنالیز تلقی میشود، چیزی که تحلیل تکنیکال خیلی خوب آن را پوشش میدهد. به عقیده جان مینارد (John Maynard) اقتصاددان مشهور، بازار میتواند بیشتر از آن چه تصور میکنید غیر منطقی ظاهر شود!
از این صحبت میتوان دریافت تضمینی برای افزایش قیمت سهامی که در حال حاضر، قیمتش از ارزش ذاتی آن پایینتر است، وجود ندارد.
سخن پایانی
کارایی تحلیل فاندامنتال در طول زمان به اثبات رسیده و همواره یکی از پرکاربردترین روشهای آنالیز بازار مالی مختلف بوده است. تعداد زیادی از موفقترین سرمایه گذاران و تریدرها به طور مستمر از آن استفاده میکنند. با استفاده درست از تحلیل بنیادی افراد علاوه بر این که میتوانند ارزش ذاتی ارزهای دیجیتال را مشخص کنند، بلکه قادر خواهند بود به درک بهتری نسبت به سرمایه گذاری، معامله گری و اقتصاد حاکم بر بازار دست پیدا کنند.
بهترین استراتژی ترید استفاده از هر دو روش در کنار یکدیگر است. به وسیله ترکیب کردن تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال، تریدرها به خوبی قادر به تشخیص بهترین دارایی از نظر میزان سوددهی خواهند بود. مخلوط دو روش آنالیز، در حال حاضر راهکاری محبوب برای افراد فعال در بازارهای سنتی و حتی بازار ارز دیجیتال است.
فراموش نکنید با توجه به نوظهور بودن بازار ارزهای دیجیتال، احتمال عدم رسیدن به نتایج مطلوب با دنبالهروی از تحلیل بنیادی وجود دارد. همیشه خودتان تحقیقات لازم را در این رابطه انجام داده و به فکر تقلید از بقیه نباشید؛ داشتن یک استراتژی مناسب، سنجیده، منطقی و مخصوصا منحصربهفرد برای مدیریت ریسک پیش از خرید ارز دیجیتال رمز موفقیت تحلیل فاندامنتال شما است.
تهیه شده در بیت 24