آنچه در این مقاله خواهید خواند
نظریه داو چیست؟
نظریه داو یک مفهوم کلیدی در تحلیل تکنیکال است که چهارچوبی را برای درک رفتار بازار فراهم میکند. این نظریه بر شناسایی و تحلیل روندهای بازار تمرکز دارد و به سرمایهگذاران کمک میکند تا حرکات قیمت را تفسیر کنند. همچنین به وسیله این نظریه میتوان به بررسی چگونگی حرکت بازار در مراحل مختلف روند صعودی یا نزولی و مفهوم هرکدام پرداخت. ازاینرو اطلاعاتی ساده و درعینحال مفید در اختیار معاملهگران و سرمایهگذاران قرار میدهد بلکه بتوانند تغییرات آتی قیمت را پیش بینی کنند.
نگاهی بر تاریخچه نظریه داو
خاستگاه نظریهی داو به اواخر قرن ۱۹ میلادی و چارلز هنری داو (Charles Henry Dow) برمیگردد. این شخص یکی از بنیانگذاران داو جونز اند کمپانی (Dow Jones & Company) و مجله والاستریت ژورنال (Wall Street Journal) است که همگی حداقل یکبار اسم آنها را شنیدهایم. داو شدیداً به شکلگیری حرکت بازارها و پیشبینی روندهایی که درحال شکلگیری هستند، علاقهمند بود.
مشاهدات اولیهی داو دربارهی رفتار بازار، بهطور رسمی و تحت عنوان یک نظریه سازماندهی نشد؛ اما در عوض در قالب یکی سری سرمقاله در مجلهی والاستریتژورنال به چاپ رسید. کار او در نهایت منجر به ایجاد شاخص سهام صنعتی داو جونز (Dow Jones Industrial Average) و شاخص سهام حملونقل داوجونز (Dow Jones Transportation Average) شد.
پس از مرگ داو در سال ۱۹۰۲، ایدههای او توسط ویلیام پیتر همیلتون (William Peter Hamilton) بیشتر توسعه یافت. این شخص از نزدیکان داو و جانشین سردبیر والاستریتژورنال بود. همیلتون در سال ۱۹۲۲، کتاب فشارسنج بازار سهام (The Stock Market Barometer) را منتشر کرد و در آن به بیان و گسترش اصول داو پرداخت. این کتاب یکی از اولین آثار مهمی است که ایدههای داو را به طور رسمی در قالب آنچه امروزه بهعنوان نظریهی داو میشناسیم معرفی کرد. کار همیلتون بعداً توسط رابرت ریا (Robert Rhea) که کتاب نظریهی داو (The Dow Theory) را در سال ۱۹۳۲ نوشت، تکمیل شد.
جورج شفر (George Shaefer) و ریچارد راسل (Richard Russell) نیز در دهههای بعد تلاشهای قابلتوجهی در راستای توسعهی این نظریه انجام دادند و جایگاه آن را به عنوان عنصری اساسی در تحلیل تکنیکال تثبیت کردند.
اصول اصلی نظریه داو
نظریهی داو بر شش اصل کلیدی استوار است که در ادامه هرکدام را بهصورت جداگانه معرفی میکنیم.
- همه اطلاعات در قیمت نهفته است.
- بازار شامل ۳ روند است.
- روندهای اصلی دارای ۳ مرحله هستند.
- تطبیق شاخصهای مختلف، لازمه شکلگیری روند قیمت است.
- حجم معاملات، روند را تأیید میکند.
- روندها تا زمانی که سیگنال بازگشت صادر نشود، ادامهدار هستند.
همه اطلاعات در قیمت نهفته است
اولین اصل نظریهی داو این است که تمام اطلاعات لحظهای در روند حرکت قیمت منعکس میشوند. این اطلاعات شامل دادههای اقتصادی، تحولات سیاسی، درآمد شرکتها و احساسات سرمایهگذاران میشود. این اصل بیان میکند که بازار روندی کارآمد دارد، تمام اطلاعات منتشرشده به سرعت دریافت میشوند و قیمت داراییها را تحتتأثیر قرار میدهند. بازتاب اطلاعات در روند قیمت با فرضیهی بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis) مطابقت دارد و استدلال میکند که تحلیل روندها و حرکات قیمت از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. اگر سرمایهگذاران در تلاش باشند که حرکات آتی قیمت را صرفاً بر اساس یکسری اطلاعات خاص پیشبینی کنند، ممکن است نتوانند تحلیلی کامل و کاربردی انجام دهند.
بازار شامل ۳ روند است
تئوری داو، حرکات بازار را در ۳ نوع روند طبقهبندی میکند که هر کدام برای مدت زمان خاصی بهطول میانجامند:
روندهای اصلی یا اولیه (Primary Trends)
روندهای اصلی، روندهای بلندمدتی هستند که میتوانند از چند ماه تا چند سال ادامه داشته باشند. آنها جهت کلی بازار را نشان میدهند و برای سرمایهگذاران بلندمدت از اهمیت بالایی برخوردارند. روندهای اصلی میتوانند صعودی (رو به بالا) یا نزولی (رو به پایین) باشند.
روندهای اصلاحی یا ثانویه (Secondary Trends)
اصلاحات یا روندهای ثانویه، کوتاهمدت هستند و در طول روندهای اصلی رخ میدهند. آنها معمولاً از چند هفته تا چند ماه طول میکشند. اصلاح قیمت اغلب به عنوان فرصتی برای برای ورود یا خروج از پوزیشنهای معاملاتی در راستای روند اصلی دیده میشود.
روندهای جزئی (Minor Trends)
روندهای جزئی، نوسانات کوتاهمدتی هستند که از چند روز تا چند هفته ادامه پیدا میکنند. این نوع روندها اغلب به عنوان نویز در نظر گرفته میشوند و عموماً برای سرمایهگذاران بلندمدت از اهمیت کمتری برخوردار هستند. اما از سوی معاملهگران روزانه که بر روی حرکات کوتاهمدت قیمت تمرکز میکنند، مورد توجه قرار میگیرند.
روندهای اصلی دارای ۳ مرحله هستند
طبقه نظریهی داو، هر روند اصلی، چه صعودی و چه نزولی، شامل ۳ مرحله است. درک این مراحل برای سرمایهگذاران و معاملهگرانی که قصد دارند آغاز یا پایان یک روند اصلی را شناسایی کنند، بسیار مهم است.
در ابتدا روند صعودی را بررسی میکنیم که شامل ۳ فاز انباشت، مشارکت عمومی و فزونی است.
فاز انباشت (Accumulation Phase)
انباشت اولین فاز از یک روند اصلی صعودی است که در آن سرمایهگذاران باتجربه قبل از سرمایهگذاران خرد شروع به خرید سنگین میکنند. در طول این فاز، احساسات عموم معمولاً برخلاف اقدامات آگاهانه این افراد است و هیاهوی چندان زیادی پیرامون بازار وجود ندارد. بااینحال این افراد سرمایهگذاریهای خود را بر اساس تحلیل بازار و پیشبینی آینده مثبت انجام میدهند.
فاز مشارکت عمومی (Public Participation Phase)
با آشکارتر شدن روند صعودی، تعداد بیشتری از سرمایهگذاران شروع به مشارکت میکنند. در این فاز، عموم بازار از دیدگاه و تصمیمات معاملاتی سرمایهگذاران باتجربه خبردار شده و با آنها همراه میشوند؛ در نتیجه مومنتوم قیمت در جهت صعودی افزایش پیدا میکند. فاز مشارکت طولانیترین فاز روند صعودی است.
فاز فزونی یا وفور (Excess Phase)
در مرحلهی نهایی روند صعودی، هیجان و قیمتها سربهفلک میگذارند. در این حالت، سرمایهگذاران آگاه با پیشبینی پایان روند، شروع به فروش داراییهای خود میکنند. اما عموم بازار معمولا در دام شور و شوق خریدهای هیجانی میافتند؛ غافل از اینکه ریزش قیمت بسیار خطرناکی در کمین آنها است.
مورد بعد روند نزولی است که معمولاً در سه مرحله آشکار می شود. این مراحل عبارتند از توزیع، مشارکت عمومی و وحشت.
فاز توزیع (Distribution Phase)
توزیع مرحله اولیه از یک روند نزولی است که طی آن پول هوشمند (Smart Money)، مانند سرمایهگذاران نهادی و نهنگهای بازار، کمکم شروع به فروش داراییهای خود میکنند. در این فاز ممکن است قیمتها ثابت بمانند یا حتی افزایش یابند، چراکه فشار فروش هنوز ایجاد نشده است. بااینحال، بازار به تدریج ضعیف میشود و در نهایت نشانههای اولیه روند نزولی را به نمایش میگذارد.
فاز مشارکت عمومی (Public Participation Phase)
در این مرحله عموم مردم و سرمایه گذاران خرد متوجه شکلگیری روند نزولی شده و فروش داراییهای خود را آغاز میکنند؛ در نتیجه افزایش فشار فروش منجر به شدت گرفتن حرکت نزولی قیمت میشود. این مرحله اغلب شامل افزایش نوسانات و حجم معاملات است زیرا این روند اصلی برای اکثر معاملهگران آشکار میشود.
فاز وحشت (Panic Phase)
فاز نهایی یک روند نزولی با ترس گسترده و فروش وحشتناک مشخص میشود. سرمایهگذاران وحشتزده حاضر میشوند با هر قیمتی از موقعیتهای معاملاتی خود خارج شوند. این شرایط باعث سقوط شدید قیمتها میشود. فاز وحشت موجب تسلیم سرمایهگذاران شده و معمولاً اوج روند نزولی را نشان میدهد.
تطبیق شاخصهای مختلف، لازمه شکلگیری روند قیمت است
تئوری داو بر اهمیت تأییدشدن روند از طرف شاخصهای مختلف بازار تأکید میکند؛ بنابراین دریافت تاییدیه تنها از سوی یک شاخص کافی نیست. بهعنوان مثال، داو استدلال میکند که برای معتبربودن یک روند، هم شاخص سهام صنعتی داوجونز (DJIA) و هم شاخص سهام حملونقل داوجونز (DJTA) باید سیگنالی مطابق روند ارائه کنند. به این معنی که رشد اقتصادی (معنکسشده توسط سهام صنعتی) و توانایی حملونقل کالا (منعکسشده توسط سهام حملونقل) باید هماهنگ باشند تا یک روند صعودی اصلی و پایدار ایجاد شود. عقب ماندن یکی از دیگری، میتواند نشاندهندهی این باشد که روند به اندازهای که به نظر میرسد، قوی نیست. توجه داشته باشید که این اصل مختص بازار سهام نیست و بر داراییهای دیگر نیز قابلاعمال است.
حجم معاملات، روند را تأیید میکند
حجم، یکی دیگر از مؤلفههای مهم نظریهی داو است که قدرت یک روند را به عنوان یک شاخص ثانویه تأیید میکند. بر اساس این اصل، حجم معاملات باید در جهت روند اصلی افزایش یابد. برای مثال، در یک بازار صعودی، حجم باید با افزایش قیمتها افزایش و در طول اصلاحات قیمت کاهش یابد.
حجم بالا در جهت روند، نشاندهنده مشارکت قوی در بازار است و احتمال ادامه یافتن روند را تأیید میکند. تطبیق نداشتن حجم معاملات و حرکت قیمت، میتواند نشانهای از ضعف روند یا معکوس شدن احتمالی آن باشد.
روندها تا زمانی که سیگنال بازگشت صادر نشود، ادامهدار هستند
آخرین اصل در تئوری داو این است که یک روند تا زمانی که سیگنال واضحی مبنی بر معکوس شدن آن ظاهر نشود، به قوت خود باقی خواهد ماند. این اصل به معاملهگران و سرمایهگذاران گوشزد میکند که به روند فعلی پایبند باشند و پایان یافتن آن را زودهنگام پیشبینی نکنند. روندها اغلب بیشتر از آنچه انتظار میرود ادامه مییابند و خروج عجولانه از معاملات میتواند به ازدسترفتن فرصتها منجر شود.
سیگنالهای خرید و فروش در نظریهی داو
علاوه بر اصول ششگانه، چارلز داو تحقیقات بیشتری نیز انجام دادهاست که آشنایی با آنها در استفاده مؤثر از نظریهی داو بسیار حائز اهمیت است. در ادامه آنها را بررسی میکنیم.
قیمت بستهشدن و محدوده خطی
چارلز داو تأکید زیادی بر توجه به قیمتهای بستهشدن داشت. او معتقد بود قیمت بستهشدن (Closing Price)، مهمترین قیمت روز است؛ زیرا اجماع نهایی فعالان بازار را نشان میدهد. بنا بر گفتهی داو، تغییرات قیمت در روز به دلیل نوسانات و اتفاقات هیجانی ممکن است گمراهکننده باشد؛ اما قیمت نهایی کمتر تحتتأثیر نویز نوسانات کوتاهمدت قرار میگیرد و گزینه قابلاعتمادتری برای تحلیل روند است.
اگر انتظار میرود که بازار از سطح حمایت یا مقاومت عبور کند، شکست سطح مدنظر باید توسط قیمت بستهشدن تأیید شود. برای مثال نظریه داو استدلال میکند که اگر قیمت در طور روز معاملاتی، موقتاً به بالا یا پایین یک سطح کلیدی برسد اما در آنجا بسته نشود، ممکن است سیگنال معتبری نباشد. بنابراین از قیمت بستهشدن برای تأیید سیگنالهای روند استفاده میشود.
داو همچنین مفهوم محدودههای خطی (Line Ranges) را معرفی کرد. این مفهوم به دورههایی اشاره دارد که طی آن بازار به صورت خنثی در یک محدودهی باریک قیمت حرکت میکند و نوسان آن بسیار کم است. اهمیت محدودههای خطی در نقش آنها برای پیشسازی حرکات قابلتوجه بازار نهفته است. شکست نهایی یک محدودهی خطی، چه به سمت بالا و چه به سمت پایین، اغلب منجر به ایجاد یک روند جدید میشود. داو برای اجتناب معاملهگران از گمراهشدن توسط حرکات کاذب روند خطی، بر اهمیت شکست واضح آن همراه با تاییدیه قیمت بستهشدن تأکید دارد.
سیگنال و شناسایی روندها
در تئوری داو، شناسایی سیگنال و روندها برای تصمیمگیری آگاهانه در معاملات و سرمایهگذاریها بسیار مهم است. داو طبق اصل ششم خود یعنی «روند تا زمانی که سیگنال بازگشت دیده نشود، ادامه دارد» بر این باور بود که یک روند تا زمانی که سیگنال بازگشت واضحی ظاهر نشده است، به قوت خود باقی میماند؛ بنابراین نباید شناسایی روند اصلی را دستکم گرفت.
همانطور که میدانید داو روندها را به سه نوع اصلی، اصلاحی و جزئی دستهبندی کرد. با این حال، شناسایی نقطهی شروع این روندها مستلزم مشاهدهی دقیق حرکات قیمت است. یک روند جدید معمولاً زمانی تأیید میشود که بازار، مجموعهای از سقفها و کفهای بالاتر (در روند صعودی) یا سقفها و کفهای پایینتر (در روند نزولی) را ایجاد کند. داو بر اهمیت حجم معاملات در تأیید این حرکات نیز تأکید داشت و معتقد بود حجم بالاتر، از قدرت یک روند حمایت میکند.
روندهای بازگشتی
عدم توانایی بازار در ایجاد یک سقف جدید (در روند صعودی) یا کف جدید (در روند نزولی) و به دنبال آن یک حرکت تأییدشده در جهت مخالف، نشانهای از معکوسشدن روند اولیه است. به عبارت دیگر، اگر قیمت پس از یک روند صعودی طولانی نتواند سقف بالاتری ایجاد کند و در عوض یک کف پایینتر تشکیل بدهد، میتواند نشانهای از شروع یک روند نزولی باشد. در روند نزولی نیز اگه بازار کف پایینتری ایجاد نکند و به سقف بالاتری برسد، میتواند نشانهی شروع یک روند صعودی باشد.
سیگنالهای معکوس، اغلب با تغییرات الگوهای حجمی همراه هستند. به عنوان مثال، در روند صعودی کاهش حجم معاملاتحین رشد قیمت و افزایش حجم در حرکات ریزشی میتواند یک سیگنال بازگشت باشد؛ زیرا این وضعیت نشان میدهد که روند در حال از دست دادن مومنتوم است.
مزایای نظریه داو
نظریه داو جایگاه مهمی در تحلیل تکنیکال دارد و اصول آن بهصورت مداوم در پیشبینی قیمت لحاظ میشوند. حال این سوال پیشمیآید که دلیل اهمیت آن از چه چیزی نشات میگیرد؟
در ادامه به بررسی نقاط قوت نظریه داو میپردازیم بلکه بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم:
تمرکز بر روند اصلی
یکی از مزایای اصلی تئوری داو، تأکید آن بر روندهای بلندمدت بازار است. سرمایهگذاران با تمرکز بر روند اصلی میتوانند استراتژیهای خود را با جهت کلی بازار هماهنگ کنند. این امر میتواند به اجتناب از نویزها و نوسانات حرکات کوتاهمدت قیمت کمک کند و بهویژه برای هولدرها بسیار مفید است.
چارچوب تحلیلی جامع
تئوری داو با ترکیب عناصر مختلفی مانند روندها، فازها و حجم معاملات، چارچوب جامعی برای تحلیل روندهای بازار ارائه میدهد. این رویکرد چندوجهی به سرمایهگذاران اجازه میدهد درک عمیقتری از رفتار بازار به دست آورند و تصمیمات آگاهانهتری بگیرند. اصول این نظریه همچنین در تایمفریمها و بازارهای مختلف قابل اجرا است که آن را به یک ابزار تحلیلی همهکاره تبدیل میکند.
تأکید بر دریافت تأییدیه
شرط این تئوری مبنی بر اینکه شاخصها باید یکدیگر را تأیید کنند، میزان قابلاطمینان بودن تحلیل را افزایش میدهد و به سرمایهگذاران کمک میکند تا از سیگنالهای نادرست اجتناب کنند.
بینشهای روانشناختی
تئوری داو همچنین با تحلیل فازهای مختلف یک روند، بینشهای ارزشمندی دربارهی روانشناسی بازار ارائه میدهد. سرمایهگذاران با درک فازهای انباشت/توزیع، مشارکت عمومی و فزونی/وحشت، بهتر میتوانند جو روانی بازار را ارزیابی کنند. اطلاعات کسبشده از هر فاز میتواند از به دام افتادن سرمایهگذاران در تله رفتار گلهای (Herd Behavior) جلوگیری کند.
معایب نظریه داو
استفاده از نظریه داو در برخی موارد چالشبرانگیز است و ممکن است برای هر سبک تحلیلی مناسب نباشد. در این قسمت نقاط ضعف آن را معرفی میکنیم:
تاخیر در سیگنالدهی
یکی از اصلیترین انتقاداتی که به نظریهی داو وارد میشود، تأخیر آن است. از آنجایی که این تئوری مستلزم تأیید روندها و تمرکز بر حرکات بلندمدت است، ممکن است سیگنالهای بهموقعی برای ورود یا خروج از بازار ارائه نکند. چراکه احتمال دارد تا زمان تأییدشدن یک روند، حرکات قیمت قابلتوجهی رخ بدهند و این امر میتواند منجر به ازدسترفتن فرصتها شود.
بلااستفاده برای معاملهگران میانمدت و کوتاهمدت
تئوری داو به دلیل تمرکز بر روندهای بلندمدت، مستلزم صبر بالا از سوی سرمایهگذاران است. افرادی که به دنبال کسب سودهای فوری یا معاملات فرکانس بالا هستند، ممکن است چشمانداز بلندمدت این نظریه را بلااستفاده بدانند.
سخن پایانی
تئوری داو، نقشی اساسی در توسعهی تحلیل تکنیکال ایفا کرده است و همچنان ابزار ارزشمندی برای درک روندهای بازار بهشمار میرود. همانطور که در این مقاله اشاره کردیم، تأکید این نظریه بر اصول ششگانه مزایای قابلتوجهی برای سرمایهگذاران و به ویژه افرادی که دید بلندمدت دارند به ارمغان میآورد. نظر شما درباره این تئوری چیست؟ آیا تابهحال در سرمایهگذاریهای بلندمدت خود از آن استفاده کردهاید؟