اگر همین حالا در گوگل به دنبال پاسخ این سوال باشید که تنش‌های خاورمیانه چه اثری بر بازارهای مالی دارد، فقط با نگاهی به تیترها و بدون این‌که لینکی را باز کنید متوجه خواهید شد که این اتفاق به افزایش تورم دامن می‌زند. چرایش هم خیلی ساده در این خلاصه می‌شود که خاورمیانه بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت است. خب اگر در این منطقه جنگی رخ دهد، چه می‌شود؟

اول از همه قیمت نفت بالا می‌رود. همین آخر خرداد بود که با شدت گرفتن این درگیری‌ها، قیمت نفت تا ۷ و سپس ۱۱ درصد رشد کرد. باید حواسمان به اثر تنگه هرمز باشد که با افزایش تنش‌ها در این قسمت، چه بلایی سر نفت می‌آید و نوسانات تا کجا سر به فلک می‌کشند. بسته شدن تنگه هرمز همان و انفجار قیمت هر بشکه نفت همان. هرگونه اختلال در عبور و مرور نفت‌کش‌ها از این تنگه، اثر بسیار زیادی بر قیمت نفت خواهد گذاشت و این افزایش چیزی نیست که اقتصاد از آن خوشش بیاید.

از سمت دیگر، بسته شدن تنگه هرمز یا حتی افزایش اختلالات در این قسمت، خود موجب شعله‌ورتر شدن آتش درگیری‌ها می‌شود. این یک دور باطل است که می‌تواند تورم را پروارتر کند و اختلالات زنجیره تامین را هم در پی داشته باشد. این وسط یک دارایی امن مانند طلا، همیشه با افزایش قیمت مواجه می‌شود. دیدیم که طلا چطور به نزدیک سقف قیمت تاریخی‌اش سر زد و البته کمی بعد، قیمت طلا هم با کاهش هیجانات فروکش کرد. گویی که با پایان جنگ، مردم دوباره ریسک‌پذیر می‌شوند و تقاضای طلا کمی کمتر می‌شود. البته که طلا همیشه مشتری‌های خودش را دارد.

اثر تنش های خاورمیانه بر قیمت ها و تورم

البته می‌دانیم که قیمت طلا در ایران، متاثر از نرخ ارز داخلی است. تنش‌ها معمولا منجر به رشد قیمت طلا می‌شوند؛ چرا که در شرایط بحرانی، همه دنبال پناه‌گاهی امن هستند و کدام سرمایه‌گذاری‌ بهتر از طلاست؟ از سمت دیگر،‌ بهای تتر هم در پی تنش‌های آخر خرداد، در همان لحظات اولیه واکنشی بسیار شارپ داشت و تا نزدیکی‌های ۱۰۰ هزار تومان بالا رفت. طبیعتا نرخ دلار کاغذی هم رشد کرد. خودتان در نظر بگیرید که ادامه درگیری‌ها در چنین شرایطی، چه حاصلی دارد. از یک طرف رشد انس جهانی را داریم و از طرف دیگر رشد قیمت دلار. پس در نتیجه، قیمت طلا در ایران در پی درگیری‌های منطقه، رشد می‌کند.

در لحظات اولیه درگیری‌ها، تمام بازارهای مالی از این واقعه متاثر می‌شوند. شاهد آن بودیم که واکنش اولیه بازارهای جهانی نسبت به حملات و تنش‌های خاورمیانه، چیزی جز ریزش نبود. شاخص‌های جهانی مانند داوجونز و نزدک و 500 S&P بین ۱/۵ تا ۲ درصد ریزش داشتند. شاخص‌های اروپایی و آسیایی هم نتوانستند از این ریزش جان سالم به در ببرند. در بازار رمزارزها هم شاهد لیکوئید شدن بسیاری از افرادی بودیم که به رشد قیمت‌ها امیدوار بودند، ولی با نواخته شدن شیپور جنگ، ماجرا تغییر کرد.

این‌ها همه آثار لحظه‌ای و واکنش اولیه به اعلان جنگ بود و با گذشت زمان و آرام گرفتن اوضاع، بسیاری از این ریزش‌ها جبران شدند. نمونه‌اش همین بیت کوین که همان اول تا نزدیکی‌های ۱۰۱ هزار دلار کاهش پیدا کرد و حالا در محدوده‌ای معامله می‌شود که همه منتظرند سقف قیمت تاریخی خود را بشکند.

برگردیم سر همان قیمت نفت و کمی بلندمدت‌تر به ماجرا نگاه کنیم. بعد از افزایش قیمت نفت، رشد تورم را خواهیم داشت. نمی‌توان گفت که هر تغییر کوچکی در قیمت نفت موجب افزایش تورم می‌شود؛ اما افزایشی نزدیک به ۱۰ درصد و در این ابعاد، قطعا بر تورم اثرگذار خواهد بود. اتفاقی که باعث می‌شود فدرال رزرو هم‌چنان شرایط را برای کاهش نرخ بهره مساعد نبیند؛ فدرال رزروی که خیلی‌ها مدت‌هاست منتظرند که در مورد کاهش نرخ بهره تصمیم بگیرد. اما اگر تورم بالا برود و به هدف فدرال رزرو نرسد، چه می‌شود؟

بازار ارز دیجیتال منتظر کاهش نرخ بهره است. کم شدن نرخ بهره کاتالیزوری است برای رشد قیمت دارایی‌های پرریسک مانند بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتال. طبیعتا عوامل متعددی در تورم دخیل هستند که اگر آن‌ها را هم در نظر بگیریم، احتمال این‌که کاهش نرخ بهره به تعویق بیفتد زیاد است. سناریوی بدتر این است که با تشدید تنش‌ها (تعرفه‌های ترامپ و سایر برنامه‌های اقتصادی او مانند لایحه بزرگ و زیبا که باعث افزایش سقف بدهی فدرال تا ۵ تریلیون دلار می‌شود را هم نباید از قلم انداخت) نرخ بهره نه‌تنها پایین نرود، بلکه افزایش پیدا کند.

تنش‌های خاورمیانه بیشتر از هرچیز بر قیمت نفت اثر می‌گذارد و همین طلای سیاه آن‌قدر قدرت دارد که بخواهد بر اقتصاد جهان اثر بگذارد. فارغ از این مسئله، درگیری در هر نقطه‌ای که اتفاق بیفتد، همیشه آثاری لحظه‌ای بر جای خواهد گذاشت. در بحران فعلی که مربوط به خاورمیانه است و البته آمریکا هم در آن دخالت دارد، یک حرکت اشتباه می‌تواند به‌صورت دومینووار تمام شاخص‌ها را با ریزش مواجه کند. در صورت تشدید تنش‌ها، می‌توان انتظار رشد شدید قیمت نفت را داشت و باقی ماجرا را هم که توضیح دادیم. حالا با این تفاسیر، دیدگاه و نظر شما در این باره چیست؟