در هفتههای اخیر و با شدت گرفتن رقابت میان صرافیهای غیرمتمرکز (DEXها)، پروژههایی که در گذشته درخشش بیشتری داشتند بار دیگر تلاش میکنند موقعیت خود را در بازار بازتعریف کنند. یکی از این پروژهها SushiSwap است که با توکن اصلی خود یعنی SUSHI شناخته میشود. این پروتکل که زمانی بهعنوان فورک محبوب یونیسواپ شناخته میشد و توانست در سالهای ابتدایی دیفای توجه قابلملاحظهای را جلب کند، حالا در دورانی از بازسازی و بازتعریف قرار گرفته است. انتشار نقشه راه جدید تیم توسعهدهنده، تمرکز بیشتر بر خدمات بینزنجیرهای (Cross-Chain DEX Aggregation) و همچنین تلاش برای یکپارچهسازی تجربه کاربر با تمرکز بر UI/UX جدید، از جمله تلاشهایی است که در چند ماه اخیر برای احیای این برند مطرح شده است. اگرچه حجم معاملات SushiSwap نسبت به رقبای اصلی آن مثل Uniswap یا Curve کاهش یافته، اما افزایش فعالیت اجتماعی، بستن برخی شراکتهای فنی و حرکتهایی به سمت ساختارهای چندزنجیرهای باعث شده که معاملهگران دوباره نیمنگاهی به عملکرد قیمتی این توکن بیندازند، خصوصاً در بازاری که اکثر داراییها هنوز در مرحلهی تثبیت و شکلگیری روند هستند.
در این تحلیل، سعی کردهایم بر پایهی پرایساکشن و رفتارشناسی قیمت، نگاهی دقیقتر به رمزارز SUSHI داشته باشیم و با تمرکز بر تایمفریمهای بلندمدت، نواحی معاملاتی مهم آن را در صورت امکان شناسایی کنیم. در تایمفریم ماهانه، قیمت در حال ساختن نوعی بیس یا پایه حرکتی است؛ چیزی که اغلب در بازارهای خنثی و شرایط فشار برابر بین خریداران و فروشندگان دیده میشود. کندلهایی با بدنهی کوچک و سایههای متعادل، که نشانهای از درجازدن قیمت و فقدان جهت مشخص در میانمدت است. این ساختار معمولاً زمانی شکل میگیرد که بازار در مرحلهی انتظار برای فاز بعدی قرار دارد؛ یعنی نه خریداران حاضرند وارد مارکت شوند، نه فروشندگان قدرت کافی برای فشار بیشتر دارند.
با پایین آوردن تایمفریم و بررسی نمودار هفتگی، میتوان دید که قیمت پس از یک روند ریزشی مشخص، الگوی کلاسیک تریدرایو را تشکیل داده است. این الگو، که در بسیاری از تحلیلهای رفتاری بازار مشاهده میشود، نوعی نشانهی تسویهی فشارهای قبلی و مکث در حرکت است. در اینجا سه موج نزولی پشتسر هم تشکیل شدهاند که هر یک نسبت به قبلی کمی ضعیفتر بودهاند، و این خود میتواند نشاندهندهی کمشدن شتاب نزول باشد. نکتهی کلیدی در این ساختار، واکنش قیمت پس از پایان موج سوم است. در SUSHI میبینیم که قیمت پس از پایان سومین درایو، بهسمت نقطهی ابتدایی موج اول بازگشته و آن را بهعنوان یک گره معاملاتی مهم دوباره لمس کرده است.
این ناحیهی برخورد که از آن بهعنوان گره بیس فلگ هم یاد میشود، نقش بسیار مهمی در تعیین جهت آینده دارد. اگر قیمت نتواند این ناحیه را بهصورت کامل اینگلف کرده یا در آن نفوذ معناداری انجام دهد، احتمالاً مجدداً وارد فاز اصلاحی یا ریزشی خواهد شد. در واقع، چنین ناحیهای معمولاً بهعنوان یک سطح کلیدی مقاومتی عمل میکند که قیمت برای تغییر جهت کلی خود ناچار به عبور از آن است. در وضعیت فعلی، قیمت هنوز موفق به شکست این سطح نشده و در واکنش به آن، دوباره عقبنشینی کرده است. این رفتار میتواند نشانهای باشد از آمادهشدن بازار برای حرکت چهارم یا حتی پنجم نزولی در ادامهی ساختار بزرگتر.
با این حال، این وضعیت بلاتکلیف به معنای عدم وجود فرصت معاملاتی نیست. در چنین فازهایی، معاملهگران حرفهای معمولاً با دقت بسیار، در محدودههای کلیدی و با استفاده از تاییدیههای لازم وارد موقعیت میشوند. استراتژی ورود به معامله در این شرایط باید بهگونهای طراحی شود که ریسک را بهحداقل رسانده و نسبت ریوارد به ریسک مطلوبی داشته باشد. یکی از روشهای رایج در این سناریو، کشیدن تریگرلاین در تایمفریمهای پایینتر – مثلاً چهار ساعته یا یک ساعته – و ورود به معامله در لحظهی شکست آن است. این شکست باید با کندلی معتبر، حجم نسبی مناسب و ترجیحاً تایید از سوی اندیکاتورها همراه باشد.
نکتهی مهم دیگر، جهتگیری معاملات است. در شرایطی که تایمفریم اصلی یا ساختار مادر (مثلاً تایمماهانه یا هفتگی) هنوز روندی نزولی دارد، بهتر است موقعیتهایی انتخاب شوند که در همان جهت ساختار هستند. یعنی ورودهای فروش (short) از اولویت بیشتری نسبت به خرید (long) برخوردارند، مگر اینکه بازار نشانهای قوی از تغییر فاز ارائه دهد. با این رویکرد، احتمال قرار گرفتن در خلاف روند و مواجهه با اصلاحات خطرناک کاهش مییابد.
رفتار کندلها در نواحیها هم میةواند نوع دیگری از تاییدیهها باشد. معمولاً در نزدیکی گرههای معاملاتی کلیدی، بازار با کندلهایی از نوع دوجی، ماروبوزوهای ناقص یا کندلهای با شدوهای بلند ظاهر میشود. این کندلها بهتنهایی سیگنال قطعی نیستند، اما میتوانند بهعنوان هشداردهنده یا تأییدیهی ثانویه برای تحلیلهای ساختاری بهکار گرفته شوند. برای مثال، اگر در نزدیکی گره بیس فلگ، یک کندل با شدوی بالای بلند و بدنهی کوچک ظاهر شود، میتوان با دیدگاه ستاپی لانگ شدو آن را ترید کرد.
در چنین بازارهایی، مدیریت سرمایه نیز نقش حیاتی دارد. بهدلیل تعدد ستاپهای قابل بررسی و احتمال شکست برخی از آنها، نباید با حجم بالا وارد موقعیت شد. تقسیم سرمایه به چند بخش، تنظیم حد ضرر منطقی و پایبندی به قوانین استراتژی شخصی، میتواند جلوی ضررهای سنگین را بگیرد. بهخصوص در رمزارزهایی مثل SUSHI که نقدشوندگی پایینتر و دامنهی نوسانات بالاتری دارند، این اصل اهمیت بیشتری پیدا میکند.
در جمعبندی میتوان گفت SUSHI در حال حاضر در فاز انتقالی قرار دارد؛ هم از نظر فاندامنتال و هم از نظر تکنیکال. بازار هنوز تصمیم قطعی نگرفته و قیمت نیز بهنوعی در حال آمادهسازی برای یک حرکت بعدی است. در چنین شرایطی، معاملهگران حرفهای با تکیه بر صبر، استراتژیهای تستشده و تحلیل دقیق سطوح میتوانند از نوسانات بهره ببرند. البته تا زمانی که قیمت موفق به شکست کامل گرههای کلیدی نشود، نمیتوان انتظار روندی پایدار یا معنادار داشت و باید با دید میانمدت، بازار را تحتنظر گرفت.
نظرات کاربران (0 نظر)
در بحث پیرامون این مقاله شرکت کنید.