در دنیای پرتلاطم و غیرقابل پیشبینی رمزارزها، سرمایهگذاری و معاملهگری بدون تحلیلهای دقیق و چندجانبه نهتنها سودآور نخواهد بود، بلکه ریسک از بین رفتن سرمایه را نیز چند برابر میکند. یکی از روشهای محبوب در تحلیل تکنیکال، تفسیر رفتار قیمت یا همان پرایس اکشن است؛ روشی که بر پایهی کندلها، ساختارهای قیمتی، نواحی عرضه و تقاضا و عملکرد گذشته بازار استوار است. لونا کلاسیک (LUNC)، یکی از پروژههایی است که علیرغم سقوط گستردهاش در گذشته، همچنان در نگاه برخی از معاملهگران، ظرفیتهایی برای نوسانگیری یا ورود در سطوح بهینه دارد.
از منظر فاندامنتال، لونا کلاسیک میراث پروژه تراست که پس از فروپاشی الگوریتم استیبلکوین UST، ارزش خود را به شدت از دست داد. با این حال، جامعهای از توسعهدهندگان و هولدرها همچنان در حال فعالیت روی آن هستند. در واقع، این رمزارز اکنون بیش از آنکه پشتوانه فنی و بنیادی قدرتمندی داشته باشد، بر مبنای جو روانی بازار، اخبار مربوط به تغییرات در ساختار گواهی شبکه، تصمیمات حاکمیتی و میزان مشارکت جامعه کاربران معامله میشود. بنابراین تحلیل تکنیکال و رفتارشناسی قیمت میتواند درک روشنتری از نقاط ورود و خروج احتمالی به ما بدهد، مخصوصاً در تایمفریمهای بالاتر که نوسانات کاذب کمتر هستند و دید معاملاتی بهتری به معاملهگر میدهند.
در این تحلیل سعی کردهایم که بر مبنای پرایس اکشن و سبک رفتارشناسی قیمت، نگاهی به رمزارز لونا کلاسیک داشته باشیم تا این رمزارز را در تایمهای بالا بررسی کنیم و در صورت امکان، نقاط بهینهای را برای ورود در نظر بگیریم.
در تایم ماهانه، قیمت روند نزولی پرقدرتی را چند ماهی است که دنبال کرده و هر اصلاحی به بالا هم سریع واکنش داده است. به شدوهای ریجکتی دقت کنید؛ این مسئله به خوبی آشکار است. تشکیل شدوهای بلند از بالا و عدم ماندگاری قیمت در نواحی اصلاحی نشاندهنده این است که فشار فروش همچنان سنگین است و خریداران هنوز اعتماد یا قدرت کافی برای حفظ سطح قیمت ندارند.
در انتهای لگ ریزشی اخیر هم که هنوز کندل رنگ مخالفی کلوز نداده، نمیتوان احتمال تشکیل پیوت را قطعی دانست. این موضوع اهمیت زیادی دارد، زیرا بسیاری از معاملهگران صرفاً با مشاهده کندلهای بلند یا توقف در ریزش، وارد پوزیشن خرید میشوند؛ در حالی که تا زمانی که یک کندل معتبر با کلوز قوی در خلاف جهت روند ظاهر نشود، نمیتوان سیگنال برگشتی گرفت.
به یک تایم پایینتر یعنی هفتگی میرویم. در این تایم، حرکت نزولی اخیر به یک کندل خودپوشاننده (Engulfing) رسیده که از قضا لانگ شدو هم دارد. این نوع کندلها در برخی موارد میتوانند نقش توقف روند یا نشانههای برگشت را داشته باشند، مخصوصاً وقتی در نواحی حمایتی تشکیل شوند. قیمت به ۵۰ درصد این کندل واکنش نشان داده؛ منطقهی بعدی که میتواند جلوی ریزش قیمت را بگیرد و برای ما منطقهی ورود محسوب شود، سطح ۹۰ درصد لانگ شدو است که با رنگ سبز مشخص شده است. این ناحیه، در واقع عمق کندل حمایتی محسوب میشود که معمولاً فشار خرید مخفی در آن شکل میگیرد.
نکتهی مهم در این مرحله، گم نشدن در فرکتالها و مشخص بودن پلن معاملاتی است. یعنی معاملهگر باید بداند دنبال چه ساختاری است، حد ضرر کجاست، تایید ورود چیست و بر چه مبنایی تایم تریگر را انتخاب کرده است. تریگر این ورود در تایم تریگر مشخص میشود و باید به دنبال آن بود، نه صرفاً بر اساس حس یا امید به برگشت.
فراموش نکنیم که ما هنوز تحت تأثیر لگ ریزشی هستیم و ناحیهی مستحکمی که جلوی قیمت را گرفته، ناحیهی یکسوم پایانی است که با رنگ قرمز مشخص شده است. این ناحیه از نظر روانشناسی بازار معمولاً جایی است که سفارشات پنهان فروش همچنان فعال هستند و شکست آن به بالا، نیازمند حجم بالا و تاییدیه قوی است.
در تایم دیلی، این منطقهی بای به خوبی مشخص شده است و میتوان از برخورد به ناحیهی ۵۰ درصد تا انتهای ناحیهی پیوتی را برای ورود مجدد در نظر گرفت. در این تایمفریم، ساختار کندلی میتواند ترکیبی از الگوهای برگشتی و فشار خرید را به ما نشان دهد که البته باید در هماهنگی با تایم پایینتر تایید شوند.
اگر به تایم تریگر یعنی یکساعته برویم، هم با ستاپ مگنتی و هم با ستاپ ماهیتی میشود وارد معامله شد. در واقع، وقتی قیمت به محدودهی مورد نظر ما در تایم بالا نزدیک میشود، حالا در تایمهای پایینتر به دنبال نشانههایی مثل شکست تریگر لاین، تشکیل گرهی اکسپت بریکاوت، یا حتی الگوهای بازگشتی مثل کف دوقلو هستیم. با هر بار شکست تریگر لاین و تشکیل گرهی اکسپت بریکاوت میتوان در همان جهت پوزیشن گرفت، البته با رعایت مدیریت ریسک.
نظرات کاربران (0 نظر)
در بحث پیرامون این مقاله شرکت کنید.