اتریوم کلاسیک (Ethereum Classic) یکی از پروژههای قدیمی و شناختهشده در فضای بلاکچین است که پس از انشعاب از شبکه اصلی اتریوم در سال 2016، مسیر توسعهی مستقل خود را دنبال کرده است. این پروژه با حفظ اصول عدم تغییرپذیری در دادههای بلاکچین و تمرکز بر امنیت، همچنان جایگاه خاصی در میان طرفداران تمرکززدایی دارد. علیرغم سهم کمتر از بازار نسبت به اتریوم، اتریوم کلاسیک همواره واکنشهایی به نوسانات کلی بازار ارزهای دیجیتال نشان داده و در برهههایی هدف توجه معاملهگران تکنیکال قرار گرفته است. بهعلاوه، این رمزارز گاهی بهعنوان گزینهای جایگزین برای سرمایهگذارانی که از قیمت بالای اتریوم دوری میکنند، مطرح میشود. همچنین مسائل مربوط به استخراج (ماینینگ) و حفظ الگوریتم اثبات کار (PoW) باعث شده تا این پروژه برای برخی از ماینرها و فعالان بلاکچین جذاب باقی بماند. در این تحلیل، با نگاهی ترکیبی از تحلیل فاندامنتال و تکنیکال مبتنی بر پرایس اکشن (Price Action)، به بررسی رفتار قیمتی اتریوم کلاسیک در تایمفریمهای مختلف میپردازیم.
تحلیل تکنیکال: در این تحلیل سعی شده است که بر مبنای تحلیل تکنیکال Price Action و مبتنی بر سبک رفتارشناسی قیمت، نگاهی به وضعیت اتریوم کلاسیک در تایمفریمهای بلندمدت داشته باشیم.
همانطور که در تصویر مشاهده میکنید، قیمت در یک بازه در نواحی بالا و پایین مشخص شده نوسان میکند که نشاندهندهی تشکیل بیس در تایمهای بالاتر از ماهانه است
شکل یک .
در تایمفریم ماهانه، این حرکت رِنج بهصورت یک بازه قیمتی خود را نشان داده و ما میتوانیم در نواحی بالا و پایین این رِنج، با گرفتن تریگرهای ورود مناسب، وارد معاملات شویم؛ تا زمانی که قیمت داخل این رِنج قرار دارد، همچنان فرصت معامله در دو سوی بازار وجود خواهد داشت. این شرایط به ما اجازه میدهد تا با رویکرد مدیریت سرمایه و دقت در تاییدیههای ورود، از نوسانات موجود در ساختار رنج بهرهبرداری کنیم.
اکنون اگر به یک تایم پایینتر، یعنی تایمفریم هفتگی، رجوع کنیم، مشاهده میکنیم که قیمت در یک کانال نزولی و در حرکتی فشرده به سمت پایین در حال حرکت است. در چنین ساختاری میتوان انتظار یک جهش قیمتی را داشت؛ جهشی که ممکن است پس از شکست آستانههای این کانال نزولی، چه به سمت بالا و چه به سمت پایین، رخ دهد. البته در این سناریو، باید رفتار قیمت رصد گردد تا قدرت خریدار یا فروشنده در لحظهی شکست مشخص شود.
در این مرحله، آخرین لگ برگشتی را که به ناحیهی پایینی کانال واکنش نشان داده و به سمت بالا حرکت کرده است اندازهگیری میکنیم. این اندازه میتواند به ما ایدهای از بازهی احتمالی نوسان قیمت در شناسایی تایمفریم مربوطه بدهد و برای پیشبینی اهداف قیمتی بعد از شکست کانال، قابل استفاده باشد.
در ادامه، باید گرههای 61٪ (فیبوناچی 0.618) و 50٪ را در ساختار قیمتی مشخص کنیم. سپس تایمفریمهایی که این گرهها را در آن معنا پیدا میکنند شناسایی کرده و بر اساس آن، گامهای حرکتی در آن تایمفریمها را محاسبه کنیم. این فرآیند به ما کمک میکند تا نقاط بالقوهی برگشت یا ادامهی روند را با دقت بیشتری تحلیل کنیم و استراتژی ورود و خروج دقیقتری داشته باشیم. در این میان، درک عمق حرکات اصلاحی و قدرت کندلها نیز نقش کلیدی در افزایش دقت تحلیل خواهد داشت.
در این مرحله باید تایمفریم مربوط به گره را مشخص کنیم. برای این کار، به تایمفریم ۴ ساعته مراجعه کرده و با اندازهگیری طول گره و مقایسه آن با حرکات قبلی، متوجه میشویم که این گره به یک تایمفریم بالاتر، یعنی تایمفریم روزانه، تعلق دارد. بنابراین انتظار داریم که در ناحیهی ۵۰ درصد این گره، واکنش قیمتی اتفاق بیفتد. این واکنش میتواند به صورت الگوی کندلی معکوس یا ایجاد یک واگرایی در اندیکاتورها نمایان شود.
با بهینهسازی ناحیه (refinement) و مشخصکردن دقیق محدودهی ورود، در صورتی که تریگر معتبر در تایمفریم تریگر (۱۵ دقیقه) صادر شود، میتوان وارد معامله شد. این تریگرها میتوانند شامل شکستهای قوی، برگشت از ناحیه تقاضا یا عرضه، یا تاییدیهی حجمی باشند.
نکتهای که نباید فراموش کنیم این است که قیمت در تایمفریمهای بالاتر، یک بیس تشکیل داده و در حال حاضر بین دو ناحیه در حال نوسان یا رِنجزدن است. با توجه به تعدد برخوردها به این نواحی، احتمال شکست و عبور از این محدودهها نیز وجود دارد. بنابراین باید مدیریت ریسک، تحلیل چندتایمی و درک درست از ساختار کلی بازار را بهطور کامل در نظر گرفت تا از ورود به موقعیتهای اشتباه جلوگیری شود و بتوان از فرصتهای با احتمال موفقیت بالا استفاده کرد.
نظرات کاربران (0 نظر)
در بحث پیرامون این مقاله شرکت کنید.