بونک (BONK) یکی از اولین میمکوینهای بومی شبکه سولانا است که با بهرهگیری از فرهنگ اینترنتی و مدل توزیع منحصربهفرد خود، توانست در مدتزمانی کوتاه توجه بخش زیادی از فعالان بازار رمزارزها را به خود جلب کند. برخلاف بسیاری از پروژههای مشابه که صرفاً با موجسواری روی فضای میمفرهنگ به رشد میرسند، BONK سعی داشته است از ابتدا خود را بهعنوان بخشی از اکوسیستم فنی سولانا معرفی کند و کاربردهایی در حوزه پاداشدهی، پرداختهای خرد و تعاملات دیفای ارائه دهد.
توزیع اولیه BONK نیز یکی از عوامل مهم جلب توجه بود. برخلاف میمکوینهای متمرکز در کیفپولهای خاص، BONK در زمان راهاندازی، بین کاربران عادی سولانا، توسعهدهندگان NFT، تریدرها و اعضای جامعهی دیفای پخش شد. این موضوع باعث شکلگیری یک اجتماع قوی و فعال در اطراف پروژه شد که توانست مسیر رشد طبیعی و ارگانیک آن را هموارتر کند.
در کنار این ویژگیها، BONK تلاش کرده است از طریق همکاری با پروژههای دیگر در اکوسیستم سولانا (از جمله DEXها، کیفپولها و بازارهای NFT) خود را از یک توکن صرفاً سرگرمکننده فراتر ببرد. اگرچه نقدهایی نیز در رابطه با نبود پشتوانهی فنی قدرتمند مطرح است، اما از نظر روانشناسی بازار و عملکرد قیمت، BONK گاهی نشانههایی از رفتارهای همراستا با احساسات تودهای کاربران کریپتو را نشان داده که تحلیل تکنیکال آن را بهویژه برای سبکهایی مثل پرایساکشن و رفتارشناسی قیمت جذاب میکند.
در این تحلیل سعی کردهایم بر مبنای پرایساکشن و سبک رفتارشناسی قیمت و با بهرهگیری از مفاهیمی نظیر پیوت، شکست سطح پیوتی، نفوذ و هانت، به بررسی ساختاری رمزارز بونک (BONK) بپردازیم و در صورت فراهم بودن شرایط، نواحی معاملاتی قابلاتکا را شناسایی کنیم تا در ادامه، امکان تصمیمگیری دقیقتر برای ورود یا خروج فراهم شود.
پیشتر نیز این رمزارز را بررسی کرده بودیم و بر اساس همان تحلیل، با حذف ناحیه عرضه، دو ناحیهی تقاضا را بهعنوان سطوح مهم شناسایی کرده بودیم. اکنون با حذف ناحیه اولی – که سطح بالاتری داشت – به دلیل نفوذ قیمت به داخل آن، فعلاً دیدگاه معاملاتی خاصی روی آن ناحیه نداریم. با این حال، در صورت دریافت تریگر معتبر، همچنان میتوان با رعایت مدیریت سرمایه، ریسک به ریوارد حدود یک را از آن استخراج کرد. قیمت پس از عبور از آن ناحیه، با کمی مکث و حرکت اصلاحی، به سمت ناحیه تقاضای پایینتر در حال حرکت است که هنوز به آن نرسیده ولی جهتگیری بازار به سمت آن مشخص است.
اگر در این میان، خط روند را نیز روی نمودار رسم کنیم، خواهیم دید که تا زمانی که این خط بهصورت معتبر شکسته نشود، ذهنیت کلی ما نسبت به روند، همچنان نزولی باقی میماند و تمایل به فروش یا ورود در پوزیشنهای شورت بیشتر است. البته حذف ناحیه تقاضای اول باعث شده تا یک ناحیه عرضهی جدید نیز شکل بگیرد که میتواند با خط روند برخورد سوم داشته باشد؛ این ناحیه را با رنگ قرمز روی چارت مشخص کردهایم تا بتوانیم در ادامه، واکنش قیمت را نسبت به آن بررسی کنیم.
حالا اگر سطح موردنظر را بهعنوان یک گره یا سطح پیوتی در نظر بگیریم، باید گفت که شکست اتفاق افتاده و این شکست، از نوع شکستهای نوع دوم است؛ به این معنی که کندل با شدوی بلند از آن سطح عبور کرده و بدنه آن تأییدی برای نفوذ تلقی نمیشود. در این شرایط، انتهای کندلی را که باعث نقض سطح شده بهعنوان مرجع علامت میزنیم، چرا که در تحلیلهای مبتنی بر رفتارشناسی قیمت، معمولاً همین نقاط هستند که در تایمفریمهای پایینتر، تبدیل به گرههای کلیدی میشوند. به همین دلیل، در تایم تریگر نیز انتظار داریم که این سطح مجدداً تست شده و شکسته شود.
البته در لحظه انجام تحلیل، هنوز هیچ کندلی در تایم تریگر، زیر کندل نقض سطح کلوز نداده است. اما با فرض وقوع این اتفاق، میتوان گفت که یک ناحیه تقاضای قدرتمند با ویژگیهای خاص شکل میگیرد که در صورت رسیدن قیمت به آن، ما روی آن ناحیه، دیدگاه فروش (شورت) خواهیم داشت. البته این دیدگاه تا زمانی اعتبار دارد که قیمت به ناحیهی تقاضایی که در ابتدای تحلیل مشخص کرده بودیم نرسیده باشد یا واکنش معناداری نسبت به آن ندهد. مشاهده میکنید که به همان منطقهی عرضهای که از مسیر دیگهای در ابتدای تحلیل رفته بودیم رسیدهایم و این اطمینان ما را از حیث درجه اعتبار ناحیه بالا میبرد.
نظرات کاربران (0 نظر)
در بحث پیرامون این مقاله شرکت کنید.