الگوی کوسه (Shark Pattern)

معامله‌گر
الگوهای هارمونیک
author ریحان کاظمیان
2 ماه پیش
الگوی کوسه (Shark Pattern)

الگوی کوسه یکی از الگوهای جدید در حوزه تحلیل تکنیکال است که می‌تواند به تریدرها در شناسایی بازگشت‌های پنهان بازار کمک کند. الگوی کوسه، همان‌طور که از نام آن پیداست، با ساختاری خاص و دقت بالا در نسبت‌های فیبوناچی، مثل یک کوسه شکارچی به‌دنبال شکار لحظاتی است که تغییر جهت قیمت در حال وقوع است، اما هنوز بسیاری از معامله‌گرها متوجه آن نشده‌اند. پس، اگر به‌دنبال ابزاری برای تشخیص زودهنگام نقاط بازگشت بازار هستید، الگوی کوسه می‌تواند گزینه‌ای ارزشمند و کارآمد باشد. در ادامه، به بررسی دقیق‌تر این الگو، ساختار آن، نحوه شناسایی، کاربردهای عملی و نکات مهمی می‌پردازیم که هنگام کار با الگوی کوسه باید در نظر داشته باشید.

الگوی کوسه چیست؟

الگوی کوسه (Shark Pattern) یکی از الگوهای هارمونیک معکوس است که برای پیش‌بینی بازگشت‌های احتمالی قیمت در بازارها به کار می‌رود. الگوی شارک در سال ۲۰۱۱ توسط معامله‌گر معروف، اسکات کارنی (Scott Carney) معرفی شد. این الگو از پنج نقطه X، A، B، C و D تشکیل شده است و چهار موج قیمتی دارد. بعضی از منابع هم مثل تصویر زیر این پنج نقطه را تحت عنوان O، X، A، B و C نام‌گذاری می‌کنند.

تصویر شماتیک الگوی کوسه

در ساختار این الگو، برخلاف بسیاری از الگوهای هارمونیک کلاسیک که نقطه ورود را در انتهای الگو (معمولاً نقطه D) قرار می‌دهند، در الگوی کوسه ورود معمولاً در ناحیه نزدیک به نقطه C یا پیش از D انجام می‌شود. همین تفاوت باعث می‌شود تریدرها بتوانند زودتر وارد معامله شوند و در موقعیت‌هایی با پتانسیل سود بیشتر و ریسک پایین‌تر قرار بگیرند.

همچنین، این الگو معمولاً در نقاطی از نمودار شکل می‌گیرد که قیمت پس از یک حرکت سریع و شدید، آماده اصلاح یا تغییر روند است. بنابراین، شناسایی دقیق نواحی بازگشت بالقوه (PRZ) در این الگو اهمیت زیادی دارد و معامله‌گران حرفه‌ای معمولاً با ترکیب آن با ابزارهای دیگری مانند واگرایی در اندیکاتورها یا کندل‌استیک‌های بازگشتی، تصمیم‌گیری مطمئن‌تری انجام می‌دهند.

نکته‌ای که الگوی کوسه را از بقیه الگوهای هارمونیک متمایز می‌کند، استفاده از نسبت‌های خاص فیبوناچی مثل ۸۸.۶ درصد و ۱۱۳ درصد است. یعنی برای اینکه این الگو معتبر باشد، باید طول موج‌ها با این نسبت‌ها هماهنگ باشند. این اعداد کمک می‌کنند تا محدوده‌ای که احتمال برگشت قیمت در آن زیاد است، دقیق‌تر شناسایی شود.

از آنجا که الگوی کوسه معمولاً قبل از حرکات شدید قیمت ظاهر می‌شود، اگر به‌موقع تشخیص داده نشود، ممکن است فرصت معامله از دست برود. به همین دلیل، این الگو بیشتر مناسب تریدرهایی است که به‌صورت فعال یا روزانه معامله می‌کنند و می‌توانند سریع واکنش نشان دهند. با تمرین و دقت در تشخیص این الگو، می‌توان از آن به‌عنوان یک ابزار کاربردی برای ورود به معاملات در نقاط مناسب استفاده کرد.

ساختار و شکل الگوی کوسه

الگوی کوسه از نظر ظاهری در حالت صعودی شبیه حرف M و در حالت نزولی شبیه W دیده می‌شود. این شباهت ظاهری باعث می‌شود آن را با الگوهایی مانند گارتلی یا خفاش مقایسه کنند، اما تفاوت اصلی در ساختار و نسبت‌های فیبوناچی به‌کاررفته در این الگوست. ساختار کوسه از چهار موج متوالی تشکیل شده است؛ حرکت اولیه از نقطه O به X، سپس اصلاح به نقطه A، ادامه‌ حرکت تا B و در نهایت صعود یا نزول تا نقطه C که معمولاً محل برگشت روند است.

نسبت‌های فیبوناچی در این الگو نقش کلیدی دارند. معمولاً نقطه B بین ۱/۱۳ تا ۱/۶۱۸ برابر طول XA قرار دارد و نقطه C نیز در محدوده ۰/۸۸۶ تا ۱/۱۳ از موج OX یا ۱/۶۱۸ تا ۲/۲۴ از موج AB قرار می‌گیرد. این نسبت‌ها به معامله‌گران کمک می‌کنند تا نواحی بالقوه بازگشت قیمت را شناسایی کنند و منتظر نشانه‌های تأییدی باشند.

برخلاف بسیاری از الگوهای هارمونیک که ساختاری متقارن و منظم دارند، الگوی کوسه ممکن است در بازارهای پرنوسان نیز شکل بگیرد و الزاماً ظاهری متعادل نداشته باشد. به همین دلیل، استفاده از ابزارهای کمکی مانند واگرایی در RSI یا مکدی، و تحلیل حجم معاملات می‌تواند به تأیید الگو کمک کند. تریدرهای حرفه‌ای معمولاً تا تکمیل کامل موج C و مشاهده نشانه‌های برگشت، وارد معامله نمی‌شوند تا از ریسک حرکات ناگهانی بازار دور بمانند.

ساختار و شکل الگوی کوسه

نحوه تشخیص کوسه روی نمودار

برای تشخیص الگوی کوسه روی نمودار، ابتدا باید چهار حرکت اصلی آن را با دقت شناسایی کنید. این حرکات شامل مسیر O تا X، اصلاح به A، برگشت به B و در نهایت حرکت نهایی تا D هستند. برای اینکه مطمئن شوید با الگوی کوسه سروکار دارید، باید نسبت‌های فیبوناچی میان این نقاط را بررسی کنید. به عنوان مثال، نسبت XA به AB معمولاً بین ۱/۱۳ تا ۱/۶۱۸ است و نقطه D نیز در ناحیه‌ای شکل می‌گیرد که نسبت ۰/۸۸۶ از XA یا ۲/۲۴ از AB را پوشش دهد؛ این نواحی همان محدوده‌های بالقوه برای بازگشت قیمت (PRZ) هستند.

نحوه تشخیص کوسه روی نمودار

یکی از چالش‌های اصلی در تشخیص این الگو، غیرمنظم بودن آن در مقایسه با الگوهای دیگر است. به همین دلیل، استفاده از ابزارهایی مانند فیبوناچی ریتریسمنت (بازگشتی) و اکستنشن (گسترشی) به‌همراه اندیکاتورهایی مثل RSI یا مکدی ضروری است تا تشخیص دقیق‌تری داشته باشید. در بسیاری از مواقع، واگرایی در این اندیکاتورها می‌تواند نشانه‌ای از نزدیک شدن به پایان حرکت D و آماده بودن بازار برای بازگشت باشد.

در نهایت، برای اطمینان از صحت تشخیص خود، بهتر است این الگو را در بازه‌های زمانی بالاتر نیز بررسی کنید. اگر ساختار الگو در تایم‌فریم‌های بزرگ‌تر تأیید شود، احتمال موفقیت معامله بر اساس این الگو افزایش پیدا می‌کند. همچنین، توجه به رفتار کندل‌ها در ناحیه D می‌تواند سرنخ‌هایی از برگشت قریب‌الوقوع قیمت ارائه دهد. معامله‌گران حرفه‌ای معمولاً ورود به معامله را به بعد از تأیید برگشت قیمت موکول می‌کنند تا ریسک کمتری را متحمل شوند.

انواع الگوی کوسه

الگوی کوسه نیز مانند بسیاری از الگوهای هارمونیک دیگر، در دو نوع صعودی و نزولی در نمودار ظاهر می‌شود. در حالت صعودی، انتظار داریم پس از پایان الگو قیمت به سمت بالا حرکت کند و فرصت خرید فراهم شود؛ در حالی که در حالت نزولی، پایان الگو معمولاً با کاهش قیمت همراه است و می‌تواند نشانه‌ای برای ورود به معامله فروش باشد. شناخت تفاوت‌های این دو نوع، برای تصمیم‌گیری‌های معاملاتی دقیق‌تر اهمیت زیادی دارد.

 الگوی کوسه صعودی

در الگوی کوسه صعودی، قیمت طوری پیش می‌رود که ابتدا از نقطه X به سمت A افزایش می‌یابد، سپس به‌سمت B کاهش پیدا می‌کند، مجدداً تا نقطه C بالا می‌رود و در نهایت به نقطه D که پایین‌تر از نقطه شروع (X) قرار دارد، می‌رسد.

این حرکت قیمتی از نظر ظاهری، شباهت زیادی به حرف M خوابیده یا یک موج افتاده دارد که در انتهای خود به پایین‌ترین نقطه می‌رسد. دقیقاً همین نقطه D است که برای بسیاری از معامله‌گران جذاب است، چون یک ناحیه بالقوه‌ برگشت روند و شروع یک حرکت صعودی جدید را نشان می‌دهد.

 الگوی کوسه صعودی

اگر این الگو با واگرایی مثبت در اندیکاتورهایی مثل RSI یا مکدی همراه باشد، اعتبار آن بیشتر می‌شود. به عبارت ساده‌تر، اگر قیمت در نقطه D  به یک کف جدید برسد، اما اندیکاتورهایی مثل RSI یا مکدی این کاهش را تأیید نکنند (یعنی واگرایی مثبت دیده شود)، می‌تواند نشانه‌ای از ضعف فروشندگان و احتمال بازگشت قیمت به سمت بالا باشد. در چنین شرایطی، نقطهD  می‌تواند یک موقعیت مناسب برای ورود به معامله خرید باشد.

 الگوی کوسه نزولی

در ساختار نزولی الگوی کوسه، ابتدا شاهد یک کاهش قیمت از نقطه X به A هستیم. سپس بازار به‌سمت بالا حرکت می‌کند و به نقطه B می‌رسد، بعد دوباره افت می کند و نقطه C را تشکیل می‌دهد و در نهایت قیمت تا نقطه D رشد می‌کند؛ جایی که معمولاً بالاتر از نقطه ابتدایی (X) قرار می‌گیرد. این الگو از نظر ظاهری تا حدی شبیه یک موج کشیده یا حرف W پهن‌شده است.

 الگوی کوسه نزولی

نقطه D در این الگو معمولاً نشان‌دهنده‌ جایی است که روند صعودی قدرت خود را از دست می‌دهد و احتمال برگشت بازار به سمت پایین زیاد می‌شود. اگر در همین ناحیه، اندیکاتورهایی مانند RSI یا مکدی واگرایی منفی را نشان دهند، می‌توانیم آن را نشانه‌ای از ضعف در حرکت صعودی بدانیم. در چنین شرایطی، معامله‌گران ممکن است نقطه D را به‌عنوان فرصتی برای ورود به موقعیت فروش در نظر بگیرند، چون انتظار دارند بازار وارد فاز اصلاحی یا نزولی شود.

کاربرد کوسه در معاملات

الگوی کوسه به دلیل ماهیت بازگشتی خود، یکی از ابزارهای قدرتمند برای شناسایی نقاط ورود و خروج دقیق در بازارهای مالی محسوب می‌شود. هنگامی که این الگو به‌درستی شناسایی و تأیید شود، می‌تواند فرصت‌های معاملاتی بسیار مناسبی را در اختیار معامله‌گران قرار دهد؛ به‌ویژه برای کسانی که به‌دنبال ورود زودهنگام به روندهای جدید یا شکار نوسانات کوتاه‌مدت هستند.

نقطه D که ناحیه بازگشت قیمت است، معمولاً با حد ضرر کم و پتانسیل سود بالا همراه است؛ به همین دلیل، این الگو از نظر نسبت ریسک به بازده بسیار جذاب است. همچنین، الگوی کوسه را می‌توانیم در ترکیب با دیگر ابزارهای تحلیلی مانند خطوط روند، نواحی حمایت و مقاومت یا پرایس اکشن به کار ببریم تا اعتبار سیگنال‌ها افزایش پیدا کنند.

برای مثال، اگر نقطه D با یک ناحیه حمایتی مهم یا یک کف قیمتی هم‌زمان شود، احتمال موفقیت معامله بیشتر می‌شود. در معاملات خودکار هم از الگوی کوسه برای ساخت سیستم‌های معاملاتی استفاده می‌شود، زیرا الگوریتم‌ها می‌توانند نسبت‌های فیبوناچی کوسه را به‌راحتی کدنویسی و شناسایی کنند. به طور کلی، این الگو زمانی بیشترین بازده را دارد که معامله‌گر با صبر، دقت و تحلیل وارد موقعیت شود.

بررسی نمونه کاربردی از الگوی کوسه در بازار واقعی

در مثالی از جفت‌ارز دلار-ین می‌بینیم که ساختاری از الگوی شارک شکل گرفته است. در این ساختار، موج BC حدود ۱/۶۲۲ برابر موج اولیه XA امتداد پیدا کرده است که بسیار نزدیک به نسبت طلایی ۱/۶۱۸ است. در چنین شرایطی، معامله‌گران می‌توانند سفارش محدودی در نسبت ۰/۸۷۸ قرار دهند.

همچنین امکان ورود با سفارش بازار هم وجود دارد، چون سایه‌ای بلند در نقطه D می‌تواند نشانه‌ای از احتمال برگشت روند باشد. البته، از آنجا که امکان دارد قیمت تا سطوحی پایین‌تر از نسبت ۱/۱۳ هم نزول داشته باشد، می‌توان برای یک کندل تأیید مثل الگوی چکش منتظر ماند. پس از تکمیل شدن این الگوی مکمل، می‌توان وارد معامله شد و حد ضرر را اندکی پایین‌تر از نسبت ۱/۱۳ قرار داد.

بررسی نمونه کاربردی از الگوی کوسه در بازار واقعی

پس از آن، یک استراتژی خوب این است که تریدر بخشی از سود را در سطح ۰/۶۱۸ برداشت کند (Take Profit #1). در نهایت، می‌توان معامله را در نقطه C (Take Profit #2) بست یا با برداشت بخشی از سود، باقی معامله را با جابه‌جایی حد ضرر در پایین‌تر از کف‌های جدید ادامه داد.

فرصت ها و چالش های الگوی کوسه

الگوی کوسه با ساختار منحصربه‌فرد و نسبت‌های فیبوناچی خاص خود، می‌تواند ابزاری قدرتمند برای شناسایی بازگشت‌های بالقوه در بازار، به‌ویژه در شرایط پرنوسان یا نقاط چرخش روند باشد. با این حال، پیچیدگی در تشخیص دقیق این الگو و نیاز به ابزارهای کمکی، چالش‌هایی را نیز برای معامله‌گران به همراه دارد. برای افرادی که تجربه و دانش کافی دارند، الگوی کوسه می‌تواند فرصت‌های کم‌ریسک و سودآوری فراهم کند، اما برای تریدرهای کم‌تجربه، ممکن است باعث ورودهای زودهنگام یا اشتباه شود.

فرصت‌ها

  • شناسایی نقاط بازگشت: الگوی کوسه به معامله‌گران کمک می‌کند تا نقاط احتمالی بازگشت قیمت را با دقت بیشتری شناسایی کنند.
  • ورود زودهنگام به روند: این الگو امکان ورود زودهنگام به روندهای جدید بازار را برای تریدرهای باتجربه فراهم می‌سازد.
  • نسبت ریسک به بازده مطلوب: نسبت ریسک به بازده در معاملات مبتنی بر الگوی کوسه معمولاً بسیار مطلوب و منطقی است.
  • قابلیت ترکیب با ابزارهای تحلیلی: امکان ترکیب الگوی کوسه با ابزارهای دیگر مانند واگرایی، حمایت و مقاومت یا پرایس‌اکشن، قدرت تصمیم‌گیری را افزایش می‌دهد.
  • کاربرد در سیستم‌های معاملاتی خودکار: از آنجا که ساختار عددی این الگو قابل‌برنامه‌نویسی است، می‌توانیم از آن در سیستم‌های معاملاتی خودکار نیز استفاده کنیم.

چالش‌ها

  • تشخیص دشوارتر نسبت به دیگر الگوها: الگوی کوسه نسبت به سایر الگوهای هارمونیک، متقارن نیست و ساختار پیچیده‌ای دارد؛ این ویژگی شناسایی الگوی کوسه را دشوارتر می‌کند.
  • حساسیت به دقت در محاسبات فیبوناچی: دقت در محاسبه نسبت‌های فیبوناچی برای اعتبارسنجی الگو بسیار حیاتی و گاهی چالش‌برانگیز است. به همین دلیل، این الگو نمی‌تواند گزینه مناسبی برای تریدرهای مبتدی یا افرادی باشد که به‌صورت غیر‌فعال معامله می‌کنند.
  • نیاز به تأییدیه‌های تکمیلی: برای ورود مطمئن به معامله، معمولاً به دریافت تأییدیه‌هایی مانند واگرایی در اندیکاتورها یا کندل‌های برگشتی احتیاج داریم.
  • ریسک بالا در بازارهای پرنوسان: در شرایط بازارهای شدیداً نوسانی یا تحت‌تأثیر اخبار، احتمال شکست الگو افزایش پیدا می‌کند و ریسک معامله بالا می‌رود.

نکات مهم و رایج‌ترین اشتباهات الگوی کوسه

یکی از نکات مهم در استفاده از الگوی کوسه، تطابق دقیق نسبت‌های فیبوناچی است. بسیاری از معامله‌گران به اشتباه صرفاً بر اساس شباهت ظاهری الگو وارد معامله می‌شوند؛ اما بدون تطبیق دقیق نسبت‌ها، ساختار الگو ممکن است ناقص یا نادرست باشد. همچنین، اشتباه دیگر تریدرها عدم توجه به تأییدهای مکمل است. برخی از معامله‌گران بلافاصله پس از رسیدن قیمت به ناحیه D وارد معامله می‌شوند، بدون اینکه به علائمی مانند واگرایی، کندل‌های بازگشتی یا حجم معاملات توجه کنند. در ادامه این بخش، به تعدادی از مهم‌ترین نکات الگوی کوسه اشاره می‌کنیم.

  • تطابق دقیق با نسبت‌های فیبوناچی: یکی از نکات کلیدی در شناسایی الگوی کوسه، بررسی دقیق نسبت‌های فیبوناچی به‌ویژه در نقاط B و D است. عدم تطابق صحیح این نسبت‌ها می‌تواند اعتبار الگو را زیر سوال ببرد.
  • عدم اکتفا به شکل ظاهری الگو: بسیاری از معامله‌گران به‌اشتباه فقط بر اساس شکل ظاهری وارد معامله می‌شوند، در حالی که بدون بررسی عددی نسبت‌ها، ممکن است الگو ناقص یا اشتباه از آب دربیاید.
  • اهمیت توجه به تأییدیه‌های مکمل: ورود به معامله بلافاصله پس از رسیدن قیمت به نقطه D، بدون بررسی نشانه‌هایی مانند واگرایی، کندل‌های بازگشتی یا حجم معاملات، می‌تواند به تصمیم‌گیری زودهنگام و ضررده منجر شود.
  • استفاده نادرست یا حذف حد ضرر: نداشتن حد ضرر یا تعیین نامناسب آن، یکی از اشتباهات رایج است که ریسک معامله را به‌شدت افزایش می‌دهد.
  • کمبود صبر و تمرین در شناسایی الگو: بسیاری از معامله‌گران تازه‌کار بدون تمرین کافی در حساب دمو و کسب تجربه، نمی‌توانند الگوی کوسه را به‌درستی تشخیص دهند و در شرایط واقعی دچار اشتباه می‌شوند.
  • بی‌توجهی به مدیریت ریسک: استفاده موفق از الگوی کوسه نیازمند ترکیبی از دانش تکنیکال، تجربه عملی و رعایت اصول مدیریت ریسک است.

الگوی کوسه ای که شکار می‌کند!

الگوی هارمونیک کوسه را می‌توان یکی از دقیق‌ترین و در عین حال چالش‌برانگیزترین ابزارهای تحلیلی برای معامله‌گران حرفه‌ای دانست. این الگو با ساختار خاص خود، به تریدرها اجازه می‌دهد در نقاط حساس و حیاتی بازار، بازگشت قیمت را به‌درستی شناسایی کنند. اگر معامله‌گر بتواند این الگو را همراه با ابزارهای مکمل مانند واگرایی‌ها، کندل‌های برگشتی و نواحی حمایت و مقاومت تحلیل کند، می‌تواند بهترین نقاط ورود بازار را با ریسک پایین و پاداش بالا تعیین کند. با این همه، الگوی کوسه برای افراد کم‌تجربه می‌تواند گمراه‌کننده باشد، زیرا تشخیص درست آن نیازمند تمرین، دقت، و تطبیق دقیق با نسبت‌های فیبوناچی است. با تمرین و تکرار و استفاده از بک‌تست‌ها (آزمون شرایط قبلی بازار)، الگوی کوسه می‌تواند ابزاری برای شکار فرصت‌های طلایی در بازار باشد.

اشتراک گذاری

  • نظرات کاربران (0 نظر)

    در بحث پیرامون این دوره آموزشی شرکت کنید!